تاريخ سفر: ۲۴ تا ۲۶ آذرماه ۱۳۸۹
This is the Persian Gulf
جزيره خارگ در استان بوشهر و در فاصله ۵۷ كيلومتري شمال غربي بندر بوشهر قرار گرفته است...
جزاير خارگ و خارگو دو جزيره بسيار مهم ايران در نزديكي هم قرار گرفته اند. جزيره خارگ بزرگ ترين جزيره ايراني در غرب خليج فارس مي باشد...
مسير دسترسي به جزيره خارگ به صورت عادي از بندر بوشهر و يا بندر گناوه مي باشد كه در صورت مساعد بودن هوا از هر بندر روزانه يك رفت و آمد با كشتي به جزيره صورت مي گيرد.
براي ورود به جزيره خارگ نياز به مجوز ورود خواهيد داشت كه اين مجوز يا براي كارمندان شركت نفت و شركت هاي وابسته فعال در منطقه صادر مي گردد و يا براي خويشان و ميهمانان بوميان خارگ.
جزيره خارگ به عنوان شاهرگ اقتصاد ايران و نقطه پاياني خطوط انتقال نفت ايران از اهميت بسيار ويژه اي برخوردار است. به همين دليل تامين امنيت جزيره به معناي تامين امنيت اقتصاد روزانه ايران مي باشد...
مسافت بين بندر گناوه تا جزيره خارگ ۳۵ كيلومتر است و قيمت بليت كشتي كاتاماران براي هر نفر ۵۰۰۰ تومان و بليت VIP طبقه دوم ۷۵۰۰ تومان مي باشد.
كابين كاپيتان كشتي يا همون ناخدا !
حجم زيادي از صادرات نفت خام ايران به بازارهاي جهاني از اين جزيره نفتي صورت مي گيرد...
وقتي با يكي از همكاران صحبت سفر گردشگري به جزيره خارك شد آن چنان با تعجب به من نگاه كرد كه چيزي نمانده بود از تصميم بر اين سفر پشيمان بشم. آن چه كه همكارم از سفرهاي كاري خود به جزيره خارگ در ذهنش مانده بود فقط آلودگي و آب و هواي بد بود!
به واقع بسياري از سفرهاي ما درس زندگي ست. نگاه انسان ها به پيرامونشان، به زندگي آن ها معنا مي دهد. ما دقيقا همان جا رفتيم و نه تنها آلودگي آب و هوا نديديم بلكه كلي هم اكسيژن ناب تنفس كرديم.
البته يك واقعيت وجود دارد كه جزيره خارگ يك جزيره نفتي است و در بخش هايي از آن كه صنعتي محسوب مي شود در دل كارگاه هاي مختلف اين آلودگي ها وجود دارد اما اين موضوع در هر كارگاه صنعتي ديگري در هر جاي دنيا هم ديده مي شود.
سواحل مرجاني جزيره خارگ...
تا قبل از سوار شدن به كشتي بر اساس دانسته هاي قبلي و اطلاعات نقشه جغرافيا فكر مي كردم نام جزيره خارك مي باشد اما نام جزيره را از زبان محلي ها خارگ شنيدم. و جالب اين كه روي بليت كشتي هم نام خارگ به چشم مي خورد.
هر چقدر سعي كردم علت موضوع و درستي آن را با پرس و جو از بوميان كشف كنم موفق نشدم. اما يك نكته برايم خيلي جالب بود. در جنوبي ترين نقطه اين سرزمين كه به كشورهاي عربي نزديك است و برخي از ايراني ها بر اساس تصور اشتباه خود، ساكنان آن را عرب غيرايراني مي دانند نام يك جزيره مهم خارگ است؛ يعني حرفي در آن ديده مي شود ("گ") كه در زبان عربي وجود ندارد. حال آن كه پايتخت نشينان به راحتي با زبان عربي سازش كرده اند و نام خارك را بر آن نهاده اند. درووود بر شرف ايرانيان ساكن سرزمين هاي جنوبي كه از پس از ساليان دراز هنوز ايراني مانده اند و به راحتي تن به تجاوز بيگانگان نداده اند. (البته اين فقط يك برداشت شخصي از اين داستان است و ممكن است دليل تاريخي ديگري وجود داشته باشد.)
آب هاي نيلگون خليج فارس...
يكي از سنگ نوشته هايي كه از زمان هخامنشيان در اين جزيره به جاي مانده و به عنوان سندي مهم براي نام "خليج فارس" در سال ۸۶ در خارگ كشف شد. اين سنگ نوشته با وجودي كه در حال حاضر در محوطه محصوري محافظت مي شود اما تا حد بسيار زيادي تخريب شده است. گفته مي شود اين تخريب توسط عده اي و به صورت عمدي صورت گرفته است!
اين جا زماني زير آب بوده اما اكنون سر از آب بيرون آورده است. صدف هايي كه ميليون ها سال ديگر فسيل خواهند شد...
كشتي ها و لنچ هاي صيادي در پي روزي خود در آب هاي نيلگون خليج فارس...
خارگ ديدني هاي تاريخي و باستاني زيادي دارد كه در گوشه گوشه جزيره يافت مي شود.
براي اولين بار در جايي در اين سرزمين ديدم كه مردم و حيات وحش با هم دوست هستند! اين را از دسته آهواني فهميدم كه از چند قدمي ما با خيال راحت عبور كردند.
در ميان جزاير ايراني خليج فارس، عميق ترين ساحل در جزيره خارك يافت مي شود. نفتكش هاي متعدد در اطراف جزيره و در فاصله اي نزديك قابل مشاهده هستند...
سكوي پرش سلطنتي! گفته مي شد كه اين قسمت از ساحل جزيره در اختيار خاندان پهلوي و ميهمانان ويژه آن ها بوده و چندين بازيگر و خواننده معروف پيش از انقلاب در اين ساحل شنا كرده اند اي كاش به جاي تخريب و بي توجهي به امكاناتي كه وجود داشتند، آن ها را براي استفاده عمومي مردم خودمان آماده مي كرديم...
شناكردن ما در دريا در اين فصل باعث تعجب ساكنان جزيره شده بود!
بناي بقعه مير محمد مربوط به قرن هشتم هجري قمري با اشكال جالب توجه و گنبد كج آن!
در حال بازديد از بقعه ميرمحمد بوديم كه نوشته هاي روي يك سنگ قبر نو توجهمان را جلب كرد:
"آرامگاه پدري مهربان، شهيد ماشاله موسوي، تاريخ تولد ۱۳۶۳"
در همين لحظه خانم جواني بر سر مزار آمد و خود را همسر آن مرحوم معرفي كرد! يك لحظه همه شوكه شديم. گويا ماجرا از اين قرار بوده كه مردادماه ۸۹ يك نشتي بزرگ در پتروشيمي خارگ رخ مي دهد و كاركنان مربوطه براي مهار نشتي اقدام مي كنند كه متاسفانه انفجاري بزرگ چهار جوان رعناي ايراني رو به كام آتش مي كشاند.
اين طور كه نقل قول مي شد با فداكاري اين جوان و همكارانش از يك مسوميت بزرگ شيميايي در كل جزيره پيش گيري شده و به عبارتي مردم جزيره از يك فاجعه در امان مانده اند.
جالب اينجاست كه هنوز به طور رسمي اين افراد را شهيد حساب نكرده اند! وقتي همسر اون شهيد مي گفت "با هزار اميد و آرزو از خانواده ام در تهران جدا شدم و براي زندگي با همسرم به خارگ اومدم فكر نمي كردم خيلي زود با يك بچه شش ماهه تنها بشم" بغض گلومون رو گرفت... زنده باد روح شهداي راه وطن و فداكاران اين مرز و بوم...
نورپردازي شبانه ساحل جزيره...
گورمعبدهاي پالميران مربوط به دوره پارتيان كه هنوز بخشي از سنگ نوشته ها و كنده كاري هاي روي ديواره هاي آن به جا مانده است. پالمير نام يوناني قوم تدمر(Tadmer) است كه زماني در جزيره ساكن بوده اند و كالاهاي عربي و هندي را از ايران به غرب تجارت مي كرده اند...
باغ پرندگان جزيره خارگ...
دره آذرپاد جزيره خارگ با شكل سنگ ها و صخره هاي متفاوت و دالان هاي مرموز و پيچ در پيچ...
ساحل تميز و خلوت جزيره خارگ...
يكي از شاهرگ هاي اينترنت ايران از اينجا رد ميشه...
غار ولايت كه مقدار كمي آب در آن جريان دارد...
اين اولين باري بود كه مراسم دمام زني بوشهري ها رو در سرزمين خودشون مي ديدم. به نظرم يكي از زيباترين آيين هاي عزاداري رو اين مردمان اجرا مي كنند. اين موسيقي آن چنان حزن و اندوهي منتقل مي كند كه با صدها ساعت سخنراني و نوحه خواني قابل مقايسه نيست. مراسم دمام زني دسته بوشهري ها در ظهر عاشورا در جزيره خارگ...
اجراي باشكوه تعزيه و گردهم آمدن بيشتر مردم شهر...
يه تشكر ويژه مي كنم از آقاي اسلامي و تربيت بدني جزيره خارگ و هم چنين آقاي زير راهي و خانه معلم خارگ كه امكان سفر و اقامت به اين خطه از سرزمين مان را فراهم كردند.
و سپاس فراوان از پرويز عزيز براي هماهنگي هاي برنامه...
پرويز شجاعي پارسا در غار ولايت خارگ
و مهدي و آرزو براي اين كه از ماشين شون گذشتند تا به جزيره برسيم! (داستانش رو اينجا مي تونيد بخونيد ) و موريس عزيز كه راننده شيفت شب ما بود!
تا درودي ديگر بدرود سرزمين هاي جنوبي...