كوه سبلان يا ساوالان، قله سلطان ساوالان و درياچه يخ زده قله
فتح قله ۴۸۱۱ متري سبلان در شرايط مه شديد... (۱۴ تيرماه ۸۸!!!)
گزارش صعود به قله سبلان از جبهه شمال شرقي
سرپرست: حسين بيك زاده
جلودار: آقاي حاج محمدي
عقب دار: محمد نادعلي نسب
عكس و گزارش: محمد گائيني
اين هفته منطقه سبلان يا ساوالان و قله سلطان ساوالان ميزبان گروه كوهنوردي البرز بود.
يك برنامه سه روزه (13-15 تيرماه 88) كه تنها يك روز آن به صعود اختصاص داشت و دو روز ديگر در راه بوديم.
صبح روز شنبه 8 نفر از اعضاء منتخب گروه البرز توسط يك دستگاه سواري ون از قم حركت خود را شروع كردند. ساعت شروع حركت 6 صبح در نظر گرفته شده بود اما حركت با يك ساعت تاخير همراه بود كه علت آن عدم هماهنگي هاي لازم براي تهيه چادر عنوان شد. ساعت 9 يك نفر ديگر در تهران به گروه پيوست و در نهايت تيم 9 نفره البرز به سوي اردبيل راهي شد. در بين راه چندين بار توقف براي بنزين، استراحت، اقاقيا(!) و يك توقف ويژه براي صرف نهار داشتيم. آقاي افتخاري عضو جديد و شايسته گروه به مناسبت اولين صعود بالاي 4000 خودشان كه هفته پيش و در قله پاشوره به بچه ها وعده داده بودند گروه را در رستوران مشت حسن! به باقلاقاتوق (يا به قول بچه ها اشكنه + باقلا) مهمان كردند.
ساعت 21:30 در ميدان اصلي لاهرود كوله ها را از ون به درون لاندرورها منتقل كرديم و در ساعت 22:20 با دو دستگاه لاندرور به سمت شابيل و از آن جا به سمت پناهنگاه شمال شرقي حركت كرديم. به گفته راننده يكي از لاندرورها، اين ماشين ها به صورت شبانه روزي در لاهرود آماده انتقال كوهنوردان به پناهگاه هستند. از لاهرود به شابيل جاده آسفالته بسيار خوبي وجود دارد اما از شابيل تا پناهگاه جاده بسيار ناهموار است و حتما بايد با لاندرور رفت. بنابراين مي توان تعويض ماشين ها را در شابيل هم انجام داد.
ساعت 23:40 در پناهگاه شمال شرقي پياده شديم و درون پناهگاه آكنده از بوي رنگ! مستقر شديم. پس از صرف شام و آماده كردن كوله هاي حمله (حمله به معني يورش به قله و نه كوله هايي كه حمل مي كنيم!) حدود ساعت 1 خاموشي اعلام شد. البته سه نفر از اعضاي گروه به منظور فرار از بوي رنگ و تست چادر آقاي پورصدري در بيرون پناهگاه شب را به صبح رساندند.
ساعت 5:30 صبح يكشنبه بيدار باش بود. مه غليظي قله و كل منطقه را پوشانده بود. وضعيت هوا كمي نگران كننده به نظر مي رسيد اما با نزديكتر شدن به زمان حركت از شدت مه كاسته شد. گويا مه اين منطقه شهرت دارد و هيچ گاه نمي تواني كوه سبلان را به راحتي و به صورت شفاف براي مدتي طولاني ببيني!
دره اي زيبا در اطراف شابيل
پس از هماهنگي با يك گروه ديگر مقرر شد صعود را با هم انجام دهيم. البته ما خوش شانس بوديم كه گروه ديگر يك گروه دو نفره شامل جناب آقاي حاج محمدي دبير هيئت كوهنوردي اردبيل و ديگري جناب آقاي دكتر شاكري راد (از كرج) بودند كه همراهي اين دو عزيز انرژي بسيار زيادي به ما داد.
ساعت 6:30 شروع حركت بود. مسير ما جبهه شمال شرقي بود كه اين مسير با پرچم هاي رنگي به صورت كامل علامت گذاري شده و كوهنوردان را راهنمايي مي كند. در طول مسير هنرمند طبيعت سنگ ها را به شكل هاي زيبايي تراشيده بود كه از آن جمله مي توان به نقش شتر، اسب، گربه نقشه ايران و نقش هاي زيباي ديگر اشاره كرد.
پس از حدود 2 ساعت پيمايش مسير و پيش از رسيدن به منطقه "خسته نباشيد" به برف هاي به جامانده از زمستان رسيديم كه تا قله همراهيمان كردند. سرقدم هاي آقاي حاج محمدي كوتاه و آهسته بود و اين به اين دليل بود كه هيچ كدام روز قبل فرصتي براي هم هوايي نداشتيم. به طور تقريبي به ازاي هر 1/5 ساعت 15 دقيقه استراحت داشتيم.
پس از عبور از منطقه خسته نباشيد و منطقه اي موسوم به مجيدي بزرگ كه يادبود يكي از كوهنوردان پركشيده از سبلان مي باشد حركت را در سمت راست خود و به سوي قله ادامه داديم و حدود ساعت 11 در زير گرده شرقي بوديم.
سنگ محراب
پس از عبور از گرده شرقي حدود ساعت 12 در منطقه اي موسوم به سنگ محراب كه سنگ عظيمي در نزديكي قله مي باشد به يك گروه اوكرايني برخورد كرديم و بچه ها هم از فرصت استفاده كردند و چند كلمه اي انگليسي تمرين كردند و به چاخ سلامتي پرداختند!
ساعت 12:30 تمام اعضاي گروه در كنار درياچه يخ زده قله سبلان عكسي به يادگار گرفتند و برخي قله هاي اطراف را فتح كردند و برخي ديگر از تماشاي بازي ابرها لذت بردند.
ساعت 13 حركت به سمت پايين را آغاز كرديم و در مسير و با صلاحديد سرپرست چندين بار سر خرديم كه يكي از لذت بخش ترين قسمت هاي برنامه بود.
در نهايت ساعت 16:30 تمام افراد گروه خود را به پناهگاه رساندند.
پس از صرف ناهار و كمي استراحت و خرد جمعي براي محل شب ماني به سمت شابيل راه افتاديم.
شب را در ساحل گيسوم و در كنار دريا با برپايي چادرها به صبح رسانديم و صبح روز دوشنبه پس از آب تني در دريا ساعت 9:30 به سمت تهران به راه افتاديم و پس از يك ماشين سواري طولاني و البته شاد ساعت ۱۷ به تهران رسيديم و با وجود تمام مشكلات برگي ديگر از تقويم گروه با موفقيت ورق خورد.
گردنه حيران