براي روز دوم اقامت در سوئيس برنامه رفتن به لوزان رو از قبل ريخته بوديم اما اول كار نميشه از صبحونه عالي و شاهانه هتل آدميرال حرف نزد! در رستوران كوچيك هتل ميزها پر شده بود از انواع خوراكي هايي كه ميشه براي صبحونه تصورش كرد. حداقل 8 يا 9 نوع پنير فوق العاده، به همراه چندين نوع مربا و عسل، تخم مرغ ، شيرني جات و ميوه و خلاصه هرچيزي كه بشه تصور كرد. اين شد كه دلمون نيومد از اين موهبت بگذريم و درنتيجه در حاليكه مسافرهاي ديگه خارجي يك ظرف كوچيك رو پر مي كردن و با دو سه لقمه سر و ته صبحونه رو در مي آوردن ما به رسم ايرونيها چندباري بشقابمون پرو خالي شد!
بعد از اون حدود ساعت 8.30 بود كه راهي ايستگاه قطار شديم و خوشبختانه چون هتلمون تنها 300 متر با ايستگاه فاصله داشت خيلي زود رسيديم. اولش دو دل بوديم كه بليط لوزان رو از دستگاه بخريم يا از باجه اما بعد با پيدا كردن باجه ايستگاه و ديدن صف 7 يا 8 نفره اش قيد اونو زديم و گفتيم خدا پدر همون دستگاه ها رو بيامرزه. اين شد كه با پرداخت نفري 24 فرانك ناقابل بليط يكطرفه ژنو تا لوزان رو خريدم. فقط بايد حواستون باشه كه دستگاه امكان پس دادن باقيمونده پول بيش از 20 فرانك رو نداره و الكي اسكناس درشت به خوردش نديد!
با سوار شدن به قطار و و گذر از باغ هاي زيباي اطراف ريل كه قسمتي اش تاكستان هاي فوق العاده اي بود، در امتداد درياچه لمان پيش مي رفتيم. تو اين حين چندتا دختر و پسر جوون هم از اونجاكه امروز شنبه بود با بطري هاي نوشيدنيشون سوار قطار شده بودن و يكم با سرو صدا سر به سرهم مي ذاشتن. انگار نه انگار كه اينجا سوئيسه!
در داخل قطار هم قبل از هر ايستگاه با بلندگو به سه زبون آلماني، فرانسه و انگليسي توضيحات ايستگاه بعد داده مي شد و كلا راهنماي توريستيشون خيلي عاليه. درست 33 دقيقه بعد به ايستگاه لوزان رسيديم و از اونجا كه قبلا ذهنيت و آشنايي نسبي به ايستگاه داشتيم، خيلي سريع و راحت در گوشه محوطه سالن اصلي، بخش راهنماي توريستي يا همون i رو پيدا كرديم. خوبي سفر زياد اين هستش كه تجربه آدمو زياد مي كنه. فرضا در سفر قبلي لوزان هم به راحتي علائم راهنما رو دنبال كرديم تا به i رسيديم. البته بيشتر نقشه ها متاسفانه فرانسه يا آلماني زبانه!
دوتا متصدي اونجا كه هردو خانوم بودن با خوشرويي پذيراي توريست ها بودن و بعد وقتي نوبت ما شد خانوم جووني كه يكم سياه چرده هم بود با دادن نقشه شروع كرد به توضيحات توريستي شهر. همچنين پيشنهاد كرد كه اگه فرصت كرديد حتما اطراف شهر لوزانم بگرديد و گفت كه بهتره هركدوم يك كارت پس 22 فرانكي يك روزه بخريم تا كليه هزينه هاي سفرمون داخل و خارج شهر مجاني بشه.! اما راستش ما چون برناممون معلوم نبود فعلا قيد خريد كارت رو زديم و به سمت منطقه قديمي شهر كه طرف مخالف درياچه از سمت ايستگاه بود راه افتاديم.
روي نقشه در كوچه و خيابون هاي باريك منطقه قديمي با علائم و رنگهاي مختلف جاهاي مهم مشخص شده بود و از جمله اونها ميشه به شنبه بازار شهر اشاره كرد كه فروشنده ها بساطشون و در چرخ ها و گاري هاي كوچيك و بزرگ در دو طرف كوه هاي نسبتا تنگ چيده بودن كه البته بيشتر محصولاتي چون، ميوه، سبزي، خشكبار و يا گل هاي تزئيني و ... رو مي شد اونجا پيدا كرد.
تو اين ميون توجهمون به غرفه اي كه پسته و آجيل و ... عرضه مي كرد جلب شد و جالب اونكه وقتي جلو رفتيم صاحبش ايروني از كار دراومد و كلي تعارف كرد كه محصولاتش رو امتحان كنيم.
در كوچه پس كوچه هاي شهر قديمي علاوه بر ساختمون هاي قشنگ گاها مجسمه ها و يا سنگ تراشي هاي زيبايي رو تعبيه كرده بودند كه خوراك جالبي براي توريست ها بود.
با گذر از كوچه هاي پر و پيچ و خم و البته سربالايي شهر قديمي كه نفس آدمو درمياره به كليساي بزرگ شهر كه با نام Cathedral يا كليساي جامع شناخته ميشه رسيديم.
كليساي زيبايي كه قدمتش به حدود قرن دوازدهم ميلادي مي رسه و البته يجورايي قبلا هم فرصت ديدارش رو داشتم.
داخل كليسا با معماري زيبا و نقش و نگارهاي قشنگش براي هر بيننده اي جذاب بود. به خصوص پيانوي سقفي كليسا! ياد دوست كانادايمون الكس به خير كه دوسال پيش براي اولين بار اينجا بود كه مكانزيم اينجور پيانوها رو برامون شرح داد!
از غرفه داخل كليسا كه كتاب و صنايع دستي مي فروخت راه پله هاي منتهي به پشت بوم كليسا قرار داشت اما چون ساعت حدود 12 شده بود به ما گفتن كه تا ساعت 3 امكان بازديد وجود نداره! راستش خيلي افسوس خورديم كه چرا زودتر اقدام نكرديم!
جلوي محوطه كليسا چشم انداز زيبايي از سطح شهر و نماي درياچه رو مي بينيد كه خوراك عكس گرفتن توريست هاست.
البته يه يكسري بازي هاي فكري در مقياس بزرگ هم براي بازي گذاشتن!
با پايين اومدن از پله ها به محوطه بازي رسيديم كه تعداد زيادي از مردم شبيه جمعه بازار بساط پهن كرده بودن
و جالب اونكه علاوه بر انواع پنير و خوراكي هاي مختلف، مثل سمسارها انواع اجناس دست دوم و عتيقه رو هم مي شد تو بساطشون پيدا كرد. از لباس گرفته تا موبايل و عتيقه جات!
تو خيابونهاي اطراف شهر قديمي هم همين بساط پهن بود. ما با ادامه دادن مسير دوباره تا خيابون اصلي مجاور ايستگاه قطار رسيديم و اين بار به قصد رفتن به سمت درياچه و ساحل اوشي خيابون اطراف و پشت ايستگاه رو دنبال كرديم. البته لوزان مترو هم داره كه كلا 6 يا 7 ايستگاه بيشتر نداره. اما ما ترجيح داديم مسير رو پياده گز كنيم!
وسط راه به فروشگاه بزرگ ميگروس رسيديم و گفتيم شايد بد نباشه يه چرخي هم اونجا بزنيم. در فروشگاه برخي از اقلام كالا ظاهرا فروش ويژه داشت. اولش قالبهاي پنير بزرگي رو ديديم كه روش يه 2- بزرگ نوشته بودن و گفتيم كه بابا خيلي مفته! خدائيش 2 فرانك خيلي ارزونه! اما بعد وقتي به صندوق رسيديم متوجه شديم قيمتشون 35 فرانكه كه 2 فرانك تخفيف خورده! اونوقت ما تازه داشتيم فكر مي كرديم 2 فرانك بخريمش يا نخريم!!!
تو امتداد خيابون تا ساحل فرصتي دست داد تا سوغاتي يادگاري از سوئيسمون كه عبارت بود از يك مجسمه گاو و يك زنگوله زيبا روهم بخريم. به نظر قيمتش در مقايسه با ژنو مناسبتر بود!
بعد وارد ساحل زيباي درياچه شديم كه مملو از جمعيت بود. از قايق هاي تفريحي گرفته تا ساحلي كه مردم براي آفتاب گرفتن بساط پهن كرده بودن و البته محوطه زيباي پارك ساحل درياچه كه جاي سوزن انداختن در نيمكتهاش نبود.
بعدش به مجسمه فلزي و همچنين آبنماي پارك مي رسيد كه تو اين ميون ساختمونهاي اطراف هم جلو ويژه اي دارن. نماي زيباي درياچه كه ساحل فرانسه از اونطرف پيداست در كنار هواي مطبوع آدم با خودش مي بره به رويا!
راستش لوزان كه شهر كوچيكي محسوب ميشه به دليل جمعيت اندك و فضاي خاصش به مراتب از ژنو امنتره و كلا براي زندگي كردن بهتر از ژنو به حساب مي ياد.
اينم جاي تفريح بچه ها :
با ادامه مسير در كنار ساحل به سمت پارك و موزه المپيك پيش رفتيم. از قرار لوزان پايگاه و شهر ميزبان مقر المپيك محسوب ميشه و موزه اي هم با همين نام در پارك زيباي ساحليش داره كه خاطرات المپيك رو تو اين موزه نگهداري مي كنن. متاسفانه موزه اصلي به جهت تعميرات تعطيل بود اما تو ساحل يه كشتي تفريحي بزرگ رو تبديل به موزه كرده بودن و بخش عمده اي از اشياء موزه رو اونجا براي نمايش عموم عرضه كرده بودن!
داخل موزه ضمن نمايش عكس ها و فيلم هاي قديمي كل تاريخ المپيك، مدال تمام دوره هاي برگزار شده با نماد و پرچم ها و ....، نمايش داده شده بود. همچنين مشعل زيباي المپيك با كلي وسايل جانبي رو تو يه فضاي رومانتيك براي مخاطب عرضه كرده بودن.
جلوي كشتي پارك زيباي المپيك كه روي تپه ها بنا شده بود قرار داشت. با بالارفتن از مسير شيب دار پارك، يك به يك مجسمه هاي زيبا كه حكايت از رقابت هاي مختلف المپيك داشت رخ مي نمودن و اينطوري بود كه براي دقايقي بهانه اي دست داد تا در اون فضاي رويايي رو نيمكت هاي پارك يكم استراحت كنيم. راستش ديگه نفسمون بريده بود و بگي نگي يه چند دقيقه اي هم پلكمونو بستيم!
عصر حوالي ساعت 5.30 بود كه ديگه تقريبا كل شهر لوزان رو گشته بوديم اما وقتي به ايستگاه قطار رفتيم تا براي برگشت به ژنو بليط بگيريم اما بعدش با ديدن دفتر توريستي و همون خانوميكه صبح درخصوص جاهاي ديدني شهر راهنمايمون كرده بود وسوسه شديم كه حداقل تا شهر مونت قو (Montreux) كه از زيباترين سواحل لوزان به حساب مي ياد ديدن كنيم. با نگاه به تابلو حركت قطارها فقط 8 دقيقه وقت داشتيم و اين شد كه به سرعت از دستگاه براي خريد بليط 12 فرانكي منت قو اقدام كرديم. اما به جهت عجله زياد متاسفانه بدون تحويل بليط دوم از دستگاه به سمت ايستگاه دويديم و بعد از چند لحظه وقتي برگشتيم از بليط در دستگاه خبري نبود!
اولش خواستيم از همون خانوم راهنماي توريستي موضوع رو بپرسيم و چون عجله داشتيم بدون نوبت رفتيم جلو كه موجب شد بقيه چپ چپ نگامون كنن! اما اونم نتونست كمكمون كنه و مجبور شديم دوباره با پرداخت 12 فرانك يه بليط ديگه بگيريم و سوار قطار شده و به سمت مونت قو كه حدود 20 دقيقه تا اونجا فاصله داشت حركت كنيم. اينم آخر و عاقبت عجله كردن ديگه! سرانجام در طول مسير از چند تا ايستگاه كه يجورايي شايد كنار روستا بودن گذشتيم و نهايتا به مونت قو رسيديم. خدائيش چي ميشد آدم بتونه تو اينجور دهات زندگي كنه!
مونت قو شهر بسيار كوچكي است كه در انتهاي درياچه لمان قرارداره و از اونجا كه تو اونجا يجورايي نماي درياچه با منظره زيبايي از كوه هاي سرسبز تركيب ميشه به نوعي بهترين نقطه لوزان به حساب مي ياد.
ساحل زيباي مونت قو و پارك ساحليش پر بود از مردم و توريست ها. از يكطرف نماي درياچه با چشم انداز كوه رو داشتيم و از طرف ديگه نقش و نگارها و مجسمه هاي زيبايي كه تو پارك ساخته بودن. حالا حسابشو بكنيد تو اون هوا قدم زدن تو پارك ساحلي چه حس و حالي داره!
از جمله نكات جالب در پارك ساحلي مي شه به مجسمه هاي زيباي خانواده باربا پاپا و بچه هاش اشاره كرد!
كلا اين قسمت درياچه تعداد عربهاي پولدارم كه يا ويلا داشتن و يا در هتل هاي گرونقيمت ساكن بودن بيشتر بود و ما حتي چندتا رستوران عربي رو هم تو مسير ديديم!
جالب اونكه حتي براي مدفوع سگها هم راه به راه كيسه مخصوص هم گذاشته بودن.
غروب در حاليكه ديگه رمقي نداشتيم به ايستگاه قطار برگشتيم و دوباره بليط 12 فرانكي رو خريديم. اما بعد وقتي پشت بليط رو خونديم ديديم كه بليط ها براي 2 ساعت در كل منطقه لوزان و حومه اعتبار داشتن و درنتيجه بازم ما با عجلمون يه 24 فرانكي ضرر كرديم چون بليطهاي رفتمون هنوز هم اعتبار داشتن!!!
البته اگه از اول مي دونستيم شايد بهتر بود به پيشنهاد راهنماي توريستي ايستگاه قطار كارت پس يك روزه رو به قيمت 22 فرانك مي خريديم و اونقدر خودمونو درگير پول بليط مسيرهاي مختلف نمي كرديم.
نهايتا با بازگشت به لوزان درحاليكه هوا داشت كم كم غروب مي شد به سمت ژنو حركت كرديم و اين شد كه حدود 9.30 شب خسته و كوفته به هتلمون در ژنو پا گذاشتيم.
ادامه دارد ...