ثبت خاطرات شما معرفی به دوستان

فريبورگ-سوئيس - شيما و علي - 1389/10/20
شرح خاطره :

فريبورگ شهر كوچكيه در حدفاصل برن و لوزان كه تقريبا در مركز سوئيس قرار گرفته. جمعيت آن به نظر كمتر از 80 هزار نفره كه مردم اون هم فرانسه زبونند و به مانند ساير شهرهاي سوئيس از آرامشي وصف نشدني برخوردار است. همه چيز منظم و مرتب و امنيت و زيبايي در همه جا موج مي زنه.

خوشبختانه قبل از سفر توسط يكي از دوستانم با ويژگي هاي خارق العاده گوگل مپ آشنا شده بودم و در نتيجه پس از يكي دو دقيقه محيط اطراف ايستگاه كاملا با تصاويري كه در اينترنت ديده بودم مطابقت داشت بطوريكه انگار قبلا آنجا بوده ام. مغازه هاي اطراف ايستگاه كاملا برام آشنا بود و  اين شد كه بدون پرسش از كسي دقيقا مسيري كه از اينترنت چك كرده بودم را پياده پيمودم و با گذر از چند كوچه و خيابان و حدود 10 دقيقه  بعد بسيار راحت جلوي تابلوي خوابگاهي بودم كه قرار بود آنجا اقامت نمايم.

ساختمان زيبا و اصيل با محوطه سرسبز نمايانگر جاي مناسبي براي اقامت بود. جلوي در اصلي ساختمان توقف كردم . متاسفانه زنگ دري وجود نداشت. پس از چند دقيقه انتظار بطور اتفاقي مردي ميانسال در داخل ساختمان را ديدم كه صداش كردم و او در را برايم باز كرد و پس از خوشامد گويي در اتاق دروني كه جعبه هاي پست قرار داشت جعبه اي را نشان داد كه برر روي يكي از پاكت ها نامم را پيدا كردم. در داخل پاكت، اطلاعات برنامه دوره به همراه يك كليد گذاشته شده بود  و جالب آنكه آن كليد هم در اتاق را باز مي كرد و هم درب اصلي ساختمان رو يعني جوري طراحي شده بود كه اتاق ها نتونند در يكديگر را باز كنند اما همشون درب اصلي رو باز كنند! سپس با كمك آن مرد به اتاقم واقع در طبقه 1 رفتم. اون مرد كه بعدا فهميدم هيچ وظيفه اي در قبال كمك به من نداشت، با خوشرويي خداحافظي كرد و من در اتاقي كه چشم انداز زيبايي براي تماشاي شهر_ به خصوص بلندترين بناي شهر كه كليساي قديمي شهر_ داشت سورپرايز شدم .

http://s1.picofile.com/file/7493158923/IMGP7939.jpg

در اتاق امكانات مناسبتري از هتل وجود داشت كه علاوه بر سرويس و تخت زيبا، عملا سيم ارتباطي به اينترنت نيز به همراه ميز مطالعه و ساير لوازم موجود بود.

اونقدر خسته بودم كه بلافاصله به رختخواب رفتم و تا ظهر خوابيدم. اما ظهر پس از دوش گرفتن تصميم گرفتم كمي اوضاع رو بررسي كنم و اين شد كه چرخي در ساختمان 5 طبقه خوابگاه زدم. در هر طبقه حدود 15 تا 20 اتاق قرار داشت و براي هرطبقه آشپزخانه مجهزي نيز تعبيه شده بود. نكته جالب وجود اتاقي حدود 20 متر در هر طبقه بود كه براي شب نشيني و تماشاي تلويزيون در نظر گرفته بودند و از تلويزيون ، DVD پلير گرفته تا انواع تجهييزات جنبي و بازي ها و سرگرمي ها تو اتاق يافت مي شد. مبل هاي چرمي زيبا به همراه عكس هايي كه بچه هاي ساكن اونجا براي يادگاري نصب كرده بودند هم در نوع خودش جالب بود. در ساختمان رستوران بزرگ با امكانات كامل قرار داشت و حتي اتاق ورزش با فوتبال دستي و ميز پينگ پونگ و ...، به همراه اتاق لباسشويي و خشك كردن لباس ها هم طراحي شده بود.

عصر با يكي دوتا از بچه هاي هم دوره اي جديدم آشنا شدم و تصميم گرفتيم تا در شهر فريبورگ چرخي بزنيم با استفاده از نقشه اي كه داشتيم ابتدا به ايستگاه قطار رفتيم  و سپس به مركز قديمي فريبورگ  كه خيابان هاي كوچك سنگفرش شده آن ياد آور دوره گذشته و قرون قبلي و شهر قديم فريبورگ بود وارد شديم. جالب آنكه در مسير راه همه فروشگاهها بسته بود  تازه فهميديم كه در سوئيس همه فروشگاهها شنبه و يكشنبه تعطيل اند و فقط فروشگاه داخل ايستگاه قطار و رستوران ها و بارهاي داخل شهر در روزهاي تعطيل كار مي كنند.

خيابان هاي نسبتا  كوچك مركز شهر قديمي كه نيمي از عرض آن با صندلي و ميز رستوران ها پر شده بود با ساختمان هاي زيباي خود كه صدها سال قدمت داشتند جذابيت اين شهر را دوچندان مي نمود.

http://s3.picofile.com/file/7493158602/IMGP7257.jpg

مجسمه هاي متعدد زيبا و نهايتا مرتفع ترين بناي شهر قديمي كه كليساي شهر بود بيشتر از همه خودنمايي مي كرد. با ورود به داخل كليسا از زيبايي آن حيرت نموديم. اين كليسا در مركز شهر با قدمتي چند صد ساله نماد شهر فريبورگ به شمار مي رود كه ارتفاع آن نيز خيره انگيز است.

http://s3.picofile.com/file/7493159565/IMGP8629.jpg

نقش و نگار زيباي داخلي كليسا با مجسمه هاي حضرت مسيح و مريم مقدس جلوه اي روحاني به كليساداده بود و ما پس از ورود به تماشاي محراب و سقف زيباي كليسا پرداختيم. برخي كتب قديمي كه به نظر انجيل مي آمد در ويترين آنجا خودنمايي مي كرد و حكايت خاموش سالهاي قبل را بازگو مي نمود.

http://s1.picofile.com/file/7493158274/DSC03554.jpg

http://s3.picofile.com/file/7493158381/DSC03557.jpg

پس از عبور از آنجا به قسمت هاي ديگر شهر رفتيم. با قدم زدن بر روي پل سنگي رودخانه كه نماي زيبايي از شهر را جلوه گر مي ساخت به كوچه هاي تنگ و شيب دار شهر رسيديم. گذرهاي باريك و گاها پله اي كمي موجب نفس نفس زدن مي شود اما در آن هواي مطلوب تابستاني ورزش خوبي محسوب مي شد. تا غروب اين گردش روزانه به طول انجاميد .

http://s1.picofile.com/file/7493158167/DSC03004.jpg

http://s1.picofile.com/file/7493158709/IMGP7272.jpg

از فردا كلاس ها شروع شد و ما پس از صرف صبحانه اي مفصل معمولا تا ايستگاه قطار رو پياده مي رفتيم و در طول مسير ميانبر كه پله كاني هم بود ديدن بچه هاي رنگ و وارنگ سوئيسي كه تازه مدرسه اونها شروع شده بود، به اضافه همواي مطلوب 20 تا 22 درجه اي و نسيم خنك صبحگاهي ، حس خوبي رو تداعي مي كرد.  از ايستگاه قطار هم  با اتوبوس مي شد به همه جاي شهر سفر كرد. البته شهر خيلي كوچك بود و كل عرض و طولش 5 يا 6 ايستگاه نمي شد. نكته جالب نظم وصف نشدني اتوبوس ها بود بطوريكه درست سرموقع و مطابق جدولي كه تو ايستگاهاشون نصب شده بود مي رسيدند و اگه يك يا 2 دقيقه هم زودتر مي رسيدند، قبل از برنامه حركت نمي كردند. نكته جالب اين بود كه تو اتوبوس كسي بليط نمي گرفت و تو مدت 23 روزي كه من مدام سوار اتوبوس مي شدم كسي از من بليط نخواست. اما مي گن بازرسهايي هستند كه بطور اتفاقي وارد مي شند و بليط رو چك مي كنند و اگه آدمو گير بندازند، سابقه بدي ميشه و حتي رو ويزاهاي بعدي هم تاثير گذار هستش! البته بليط رو ميشه از دستگاههاي داخل ايستگاه خريداري كرد. قيمت هرمسير حدود 2 يا 3 فرانك هستش و معمولا اعتبارشون ساعتي هست. يعني به مدت يكساعت ميشه در مسيري كه روي بليط نوشته سوار اتوبوس شد و بعد بليط باطل ميشه. بليط هارو ميشه اعتباري فرضا براي يك هفته يا يك ماه خريد كه ماهم بليط يكماه داشتيم كه حدود 50 فرانك قيمت داشت.

موضوع ديگري كه پيشنهاد مي كنم به اون توجه كنيد، استفاده از سيم كارت هاي سوئيسي است. فرضا من با ۱۰ فرانك سيم كارت خريدم و متوسط هزينه تماس با ايران حدود ۰.۲ فرانك در دقيقه بود.

http://s3.picofile.com/file/7493157953/DSC02963.jpg

ادامه دارد ...

اينم آدرس لينك پي دي اف متن كامل با عكس ها:

 http://sheida59.persiangig.com/document/Swiss%20Fribourg%202010.pdf