با خروج از بازار زيباي سرپوشيده شيشه ايَ به ناگاه منظر زيباي ميدان دومو انسان را مبهوت مي كند. كليسايي بزرگ در يك ضلع ميدان كه با سنگ هاي مرمر سفيدش منظره اي سحر انگيز به ميدان بخشيده است.
در وسط ميدان جمعيت زيادي موج مي زد كه به جهت يرندگاني كه بدون ترس از انسان ها در زمين و يا ارتفاع كم حركت مي كردند، به تفرج مي پرداختند. هنوز گيج عظمت و زيبايي ميدان بودم كه يكباره جواني كه به نظر ترك تبار مي آمد به من نزديك شد و با ريختن مشتي ارزن روي شانه ام مي خواست تا پرنده ها روي شانه ام قرار گيرند و پشت زمينه زيباي كليساي دومو عكس بگيرم. اولش كمي جاخوردم اما بعد ديدم فرد ديگري مشابه او به ما نزديك شد و بنحوي مشاجره بين آن دو رخ داد متوجه شدم كه هدف يجورايي گدايي و پول گرفتن است و در نتيجه عذر هر دو را خواستم.
كليساي عظيم دومو، يكي از بزرگترين كليساهاي جهان است. اين كليسا داراي ۱۳۵ مخروطه و ۳۴۰۰ مجسمه است. البته عمليات پاياني احداث اين كليسا در اوايل قرن هجدهم به پايان رسيد. نماي اين كليسا از مرمر خاكستري و سنگ سفيد كه با دايرههايي از مرمر رنگي تزئين شده، ساخته شده است. اين كليسا دو در عظيم برنزي دارد.
داخل اين كليسا با سنگهاي مرمر سياه و سفيد تزئين شده و سقف و گنبد آن پوشيده از طلاكاري و سقفنگارههاي رنگارنگ است. ان كليسا پس از آن كه در سال 1595 دچار آتشسوزي شد، مورد بازسازي كلي قرار گرفت و بخش اعظم تزئينات و نقاشيهاي كليسا آثاري هستند كه پس از آتشسوزي خلق شدهاند. بخش داخلي اين كليسا بسيار تاريك است، درحالي كه ورودي آن كاملاً نورگير است.فضاي داخل اين كليسا پر است از شيشه هاي رنگي. اين كليساي چهارگوشه پر است از غرفه هاي اعتراف گيري از گناهكاران.
درست در جلو درگاه ورودي اين كليسا، پلكاني قرار دارد كه در پايين آن بازمانده هاي كليساي قديمي دومو نگهداري مي شود. در همان قسمت، كليسايي وجود دارد كه بايد براي ورود به آن بليط تهيه كرد. اما در آنجا براي كساني كه تمايلي به ديدن خرابه ها و اشياي كهنه ندارند چيز زيادي براي ديدن، وجود ندارد. مهمترين بخش ديدني اين عمارت بزرگ، بام آن است. در آنجاست كه مي توان منظره زيباي شهر ميلان را در زير پاي صدها مجسمه مرمري ديد. بليت بازديد از بام دومو 3.5 يورو است. اگر كسي بخواهد با آسانسور خود را به بام برساند، بايد ۵ يورو پرداخت كند.
يكي از مجسمه هاي بام دومو بالاتر از بقيه مجسمه ها قرار گرفته است. اين همان مجسمه حضرت مريم است كه از بالا بر شهر ميلان نگاه مي كنه. اين مجسمه كه در سال ۱۷۷۴ در اين كليسا جاي گرفته است، مادونينو يا مريم كوچك نام گرفته بود. اين درحالي است كه ارتفاع اين مجسمه بيش از ۴ متر است.
كليساي دومو در مركز شهر ميلان و در ميدان دومو قرار دارد و فاصله آن تا ديگر جاذبه هاي توريستي اين شهر چندان زياد نيست. يك ايستگاه مترو در جلو آن واقع شده كه به نام ايستگاه مترو دومو معروف است.
همچون تمامي كليساهاي ايتاليا، ورود به كليساي دومو كاملا رايگانه، اما بازديدكنندگان بايد مراقب باشند تا در هنگام بازديد از مكان هاي مقدس، از لباس هايي كه برهنگي تن را به معرض نمايش مي گذارد، پرهيز كنند. مثلاً مردها حق پوشيدن شلوارك ندارند و زن ها نبايد بالاي پاها و حتي شانه هايشان معلوم شه.
در جلوي در اصلي ورودي تابلوهايي وجود داشت كه گرفتن عكس و فيلم از مراسم داخل كليسا رو ممنوع كرده بود. اما در داخل كليسا چندين نفر رو ديدم كه دارند از زيبايي منحصر به فرد داخل عكس مي گيرند به اين خاطر دلم نيومد كه از اين مناظر بگذرم و من هم شروع به عكس گرفتن كردم.
در طرف مقابل ميدان دومو، خيابان كوچكي وجود دارد كه دوطرف آن پراست از غذاهاي رنگاوارنگ ايتاليايي. مردم شهر ميلان ذائقه خاصي دارند. اگر ساكنان جنوب ايتاليا عاشق پاستا (غذاهايي نظير ماكاروني و مشتقات آن) هستند، در عوض ميلاني ها به غذاي پولنتا عشق مي ورزند. آنها پولنتا را در كنار مقداري برنج صرف مي كنند. مهمترين غذاهاي مورد علاقه ميلاني عبارتند از: ريسوتو(برنج زرد زعفراني)، كتلت ميلاني (گوشت چرخ كرده گاو) و اوسوبوكو (خوراك ران گوساله). فرهنگ غذا خوردن ايتاليايي ها جالب آست. آنها ساعت ها صرف غذا خورد مي كنند و آنقدر آرام و با حوصله غذا مي خورند كه حوصله آدم سر مي رود. راستي يادتون باشه براي خوردن اسپاگتي حتما از كلمه راگو استفاده كنيد. چون اسپاگتي هاي معمولي چندان چنگي به دل نمي زنه! متوسط قيمت غذاي معمولي حدود 15 تا 20 يورو هستش. البته بدون مخلفات!
با عبور از اين خيابان و با پياده روي كمتر از 10 دقيقه به ميداني مي رسيم كه در جلوي آن سردر قلعه قديمي اسفورزا خودنمايي مي كند.آبنماي زيباي جلوي قلعه تصوير قشنگي رو به وجود آورده است. از قرار اين قلعه قديمي كه صدها سال قدمت دارد به زمان دوك هاي ميلان بر مي گردد. خوشبختانه ورودي قلعه رايگان است. برج و باروهاي بزرگ قلعه و محوطه نسبتا بزرگ آن يادآورد گذشته تاريخي آن است. پس از ورودي اصلي ديوارهاي ورودي داخلي نيز ما را به قسمت مركزي قلعه هدايت مي كند. اونجا موزه اي هم هست كه اشياء قديمي رو نشون مي ده.
وجود سنگ تراش هاي زيبا و مجسمه هايي كه گاها آسيب نيز ديده اند و البته معماري خاص آن كه هنر گذشته ايتاليا را نشان مي ده، از ديدني هاي اصلي شهر ميلان به حساب مي ياد. در اطراف قلعه خندقي عميق و پهن وجود داره كه اكنون با چمنكاري زيبا تزئين شده و زيبايي خاصي به قلعه مي ده.
درست پشت قلعه به پاركي زيبا و بزرگ كه تفرجگاه مناسبي براي مردم ميلان است وصل مي شه. وجود كانتينرهاي فروش خوراكي و يا خرت و پرت هاي كوچك و كارناوال هاي موسيقي و هنري همه و همه فضايي جالب را ايجاد نموده. اين پارك با شيبي ملايم و چمنكاري هايي كه كمي شكل پله اي دارد تا مسافتي دور امتداد داره.
در ايتاليا فرهنگ مردم مشابهت بسياري با ايران داره. بسيار خونگرم و ساده هستند. البته اكثرا زبان انگليسي را نمي دونند و رساندن منظور تنها با زبان بين المللي ايما و اشاره ممكن است. برخلاف سوئيس كه همه چيز منظم و قانونمند بود، چندان نبايد به اين موضوعات توجه كرد. فرضا در سوئيس ياد ندارم كه افراد سگ هايشان را بدون قلاده به خيابان بيارند. اما در ميلان تقريبا همه سگ ها ول هستند. حتي صحنه اي ديدم كه سگي كه در كنار صاحبش ايستاده بود به يكباره به دوچرخه سواري كه كنارشان آمده بود حمله كرد و دست اورا گاز گرفت. بعد هم به مانند ايران با كمي فحش و غرولند ماجرا خاتمه يافت.
در دورنماي اين پارك زيبا مجسمه اي بزرگ كه شباهتي به مجسمه مشهور خيابان شانزليزه در فرانسه داشت به چشم مي خورد اما چون دور بود خيلي نزديك نشدم. جالب آنكه در اين پارك باهم ديدم كه همه مردم از شيرهاي معمولي آب در داخل پارك آب مي نوشند و نديدم كسي آب معدني بخرد!
ميلان شهر صنعتي بزرگي است كه بيشتر جنبه تجاري – صنعتي آن مهم است. در نتيجه كمتر جاي ديدني خاص دارد. با اين حال طي دو روزي كه در ميلان بودم، سعي كردم اماكن ديدني خاص شهر و خصوصا مكان هاي اطراف ايستگاه را ببينم. مجسمه سنگي طاقي شكل گالي بالدي و چندين نقش و نگار زيباي ديگر. متروي زيباي ميلان هم وسيله اي مناسب براي جابجايي است. البته دستگاههاي بليط فروشي به زبان ايتاليايي است و كمي خريد كردن بدون دانستن زبان دشوار است.
از آنجاكه كمي فرانك همراه داشتم براي تبديل به بانكي نزديك ايستگاه قطار مراجعه كردم. بانك كه ورودي محفظه اي امنيتي داشت و نسبتا كوچك بود. صف 2 نفره اي بود كه پشت آنها ايستادم. از 3 باجه بانك فقط يكي كار مي كرد و آن هم آنقدر كند بود كه 30 دقيقه طول كشيد كه نوبت به من برسد. بعدهم متصدي براي چنج پول از من پاسپورت خواست و آنقدر در زبان ضعيف بود كه بجاي صفحه اول از صفحه اي ويزاي سنگاپور را داشتم كپي گرفت! متاسفانه بعدش با گرفتن صورتحساب از ديدن كارمزد 5 يورويي جا خوردم و از اينكه پول چنج كرده بودم كلي شاكي.
خيلي سريعتر از آنچه انتظار داشتم سفر دو روزه ام به ايتاليا و كل برنامه سفرم به اروپا به پايان رسيد و نهايتا با شاتل هاي ايستگاه قطار راهي فرودگاه ملپنسا كه خارج شهر است شد. ملپنسا فرودگاه بزرگي است كه از دو ترمينال اصلي تشكيل شده و حتما بايد قبلا بدانيد كه پرواز شما از كدام ترمينال انجام مي شود و گرنه مسافت 2 ترمينال نسبتا زياد است. راستش قبلا يكي از دوستان همكلاسي ام در سوئيس گفته بود كه نوع ويزاي شنگن هم متفاوته و برخي از اونها قابليت سفر به كشورهاي ديگر رو نداره. با اينكه قبلا از اينترنت نوع ويزام كه C بود رو چك كرده بودم اما يه ذره بگي نگي نگراني داشتم. اما تشريفات فرودگاهي چندان سخت نبود و پس از آنكه دقيقا روز آخر اعتبار ويزام مهر خروج خورد و مشكلي پيش نيامد از گيت خروج عبور كردم. درست همانجا بطور غيرمنتظره چند پليس كه سگ هم داشتند ايستاده بودند. يكي از آنها از من پرسيد كه چه مقدار پول همراه دارم و با پاسخ دادن و چك كردن ويزا خيلي راحت وارد بخش ترانزيت شدم. تحمل پرواز 6 ساعته تا دوبي با توجه به آنكه اين بار با پيش بيني قبلي در كنار پنجره صندلي داشتم، خيلي سخت نبود به خصوص آنكه دلم براي وطن و خانواده خيلي تنگ شده بود. در دوبي ديگر كاملا فضا و بوي وطن مي آمد و اين شد كه خوب يا بد اين تجربه ارزشمند نيز به جمع تجربه هاي قبلي ام اضافه شد. تا كي بازهم فرصتي پيش دهد كه بزرگترين تفريحم ،يعني جهانگردي ميسر گردد.
پايان
اينم لينك فايل پي دي اف متن كامل با عكس ها :
http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://sheida59.persiangig.com/document/Milan.pdf