صبح فردا خيلي زود از آپارتمان خارج شديم و اين بار به سمت قلعه قديمي شهر كه يادگار قرن 13 بود حركت كرديم. از اونجائيكه شناخت درستي از مسير نداشتيم، تقريبا كل قلعه رو دور زديم و از در اصلي وارد شديم. قلعه بالاي يه تپه بود و از بسياري از نقاط شهر مي شد اون رو ديد، به خصوص در شب كه نور افكنهاشو روشن مي كردند خيلي منظره زيبايي در كنار رود دانوب داشت. به هنگام ورود دهها توريست خارجي كه عمدتاً سنشون بالاي 70 سال بودن رو هم زيارت كرديم.
و نهايتاً از بالاي محوطه قلعه از مناظر زيباي چشم انداز شهر كوچك براتيسلاوا و رودخانه دانوب لذت برديم.
اما راستش خود قلعه چيزي زيادي براي گفتن نداشت و كلش بازسازي شده بود. همون موقع هم كلي عمله و بنا داشتند ترميمش ميكردن.
در كوچه هاي براتيسلاوا مجسمه هاي خياباني جالبي مي شود ديد. از جمله مجسمهي پاپاراتزي كه در حال جاسوسي سر نبش خيابون Laurinska است.
و همچنين مجسمه ايگناس خوش تيپ كه ايگناس مردي از اهالي براتيسلاوا بوده كه به ظاهرش اهميت زيادي مي داده و ظاهراً مهربان هم بوده... پس از فوت او در سال 1967 مردم مجسمه ي او را مي سازند و به ياد او در خياباني كه هميشه از آن رفت و آمد مي كرده، مي ذارند.
در كوچه هاي تنگ و باريك براتيسلاوا پلاك هاي زريني در دل سنگفرش ها به چشم مي خوره كه اينها نشان دهنده ي مسيري هستند كه شاه و ملكه پس از تاجگذاري از آن عبور كرده اند!
در كنار و اطراف كوچه ها هم علاوه بر رستوران فروشگاههاي مربوط به صنايع دستي قرار دارند و نكته جالب اينكه كلاً فروشندهاشون خيلي مشتري مدار نيستند و وقتي به سمتشون ميري به هيچ وجه براي جذب مشتري بازاريابي نمي كنن!
در ميون اين صنايع دستي عروسكهاي خيلي خوشگلي بود كه از پوست ذرت درستشون كرده بودن. اول قصد داشتيم بخريمش اما بعد گفتيم شايد زود بپوسه و به اين خاطر بجاي اون يك تابلوي ديگه خريديم.
در وسط شهر قديمي كه معمولا تعداد توريستا هم كم نيستن، يه امكان بسيار جالب برقرار شده و اون امكان استفاده از اينترنت واي فاي مجانيه و جالب اونكه كنار دانوب هم رو نيمكت ها اين امكان فراهمه و در واقع بايد به مسئولان اون شهر آفرين گفت كه اينطور كه امكان استفاده از جريان اطلاعات آزاد رو براي شهروندها و توريست ها فراهم مي كنن. البته به نظر فرهنگ مردم هنوز خيلي توريست پذير نشده چون وقتي به بخش اطلاعات توريستي (i) مراجعه كرديم متاسفانه برخورداشون خيلي با استانداردهاي كشورهاي توريست پذير همخوني نداشت.
درحاليكه عقربه ساعت از يازده گذشته بود به سرعت خودمونو به آپارتمان رسونديم و با برداشتن ساك حدود 11.20 آپارتمان رو ترك كرديم و اين درست زماني بود كه خانم جواني براي تميز كردن آپارتمان از پله ها بالا مي اومد.
بعد از اون از اونجا كه ساك داشتيم قدرت مانورمون براي گردش خيلي زياد نبود، هرچند كه جاي زيادي هم براي ديدن نمونده بود! در حوالي آپارتمان يه دفتر آژانس توريستي بود كه ابتدا قصد داشتيم مسير براتيسلاوا تا وين رو با كشتي تفريحي سفر كنيم، اما از شانس بد ما از ميان 2 شركتي كه كشتي تا وين داشتند، يكيشون فقط تا آخر سپتامبر (3 روز قبل) كار مي كرد و اون يكي هم ساعت حركتش حدود 4 ساعت ديگه بود و از طرفي حدود 32 يورو هم بليطش! اين شد كه برخلاف تمايلمون قيد كشتي سواري روي دانوب رو زديم و با اتوبوس 6 يورويي مسير 50 دقيقه اي وين رو انتخاب كرديم و چون گاراژ اتوبوس نزديك بود با كمك متصدي همون آژانس توريستي كه علاوه بر پرينت زمان حركت اتوبوس ها، نقشه توريستي وين رو هم با خوشرويي به ما داد، به سمت ايستگاه اتوبوس حركت كرديم و خوشبختانه دقايقي بعد در مسير وين بوديم.
اينم لينك فايل پي دي اف متن كامل با عكس ها :
http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://sheida59.persiangig.com/document/Bratislava.pdf