چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
Dwi نام همان پسري است كه در اين چند روز راهنماي تيم ما بوده و كارهاي بچهها را انجام داده است. او سعي ميكند كه فارسي ياد بگيرد، بسيار خوشاخلاق است و همهي ما دوستش داريم. امشب او يك كار جالب انجام داد:
براي اينكه خاطرهي تيم ايران را ثبت كند، اعضاي تيم را در حال رفتينگ نقاشي كرده است.
اين نقاشي چهرهي چند نفر از دختران تيم است.
اين هم تصوير بنده كه با دوربين و لپتاپ نشان داده شدهام.
اين هم خود Dwi نقاش
پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۹
امروز، ۵شنبه ۲۲ آوريل، روز افتتاحيه و شروع مسابقات بود. از اعضاي تيم ايران، «حيدر حيدري» و «آريا جعفري» در مسابقات كاياك آبهاي خروشان شركت كردند. بعد از مسابقه، ما و همچنين بقيه تيمهاي شركتكننده از شهر Banjarnegara و كمپي كه در آن اقامت داشتيم به شهر Wonosobo نقل مكان كرديم.
قبل از ساعت شروع مسابقات، در محل كمپ اجراي موسيقي برقرار بود.
وقتي پاي موسيقي در ميان باشد، پليس هم ميخواند و ميرقصد. شايد براي قضاوت زود باشد، اما فكر ميكنم مردم اندونزي در هر مقامي كه باشند، با دو چيز كاملا بيگانهاند: اخم و نخوت
مردمي كه براي تماشاي مسابقات آمده بودند.
قبل از شروع مسابقه Down River، ورزشكاران هنر خود را با پريدن از اين سكٌو به نمايش گذاشتند.
گروهي ديگر از تماشاچيان
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
اين هم «حيدر حيدري» كه از سمت عقب قايق به داخل آب پريد.
بعد از انجام پرشها از سكو، مسابقه كاياك آبهاي خروشان شروع شد.
بدون شرح
اين هم «حيدر»
در بخش كاياك Down River، «حيدر» اولين نفري بود كه به خط پايان رسيد و «آريا» دوم شد. در تصوير داور مسابقه را ميبينيد كه به «حيدر» تبريك ميگويد.
اين هم «حيدر» و «آريا» كه به ترتيب اول و دوم شدند.
شركتكنندگان در مسابقه
همهي اين ورزشكاران به «حيدر» تبريك گفتند و نام «ايران» را با صداي بلند بر زبان آوردند. بچههاي تيم هم در اين ميان سرود «اي ايران» خواندند.
در هتل «كريشنا»ي شهر Wonojobo (محل اقامت همهي تيمهاي شركتكننده در مسابقات) بعد از صرف شام، هنر نمايشي سنتي اندونزيايي اجرا شد.
همان توضيح بالا
توضيح قبلي
همان
همان
آخرين عكس گزارش امروز
از اينجا تا معبد Borobudur، معروفترين و بزرگترين معبد بودايي كه در قرنهاي ۸ و ۹ ميلادي ساخته شده است، ۲ ساعت راه در پيش دارم. نميدانم چه روزي وقت ميكنم تا از اين معبد شگفت انگيز برايتان گزارش بنويسم.
جمعه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۹
از شنبه (فردا، ۲۴ آوريل) مسابقات «رفتينگ» آغاز ميشود و به همين منظور برگزاركنندگان از شركتكنندگان درخواست كردند تا امروز در تمرينات نمايشي و بعد از آن در مراسم افتتاحيه شركت كنند. گزارش تصويري را تقديم ميكنم:
مسابقات تحت نظر نيروي دريايي اندونزي برگزار ميشود و آنها واقعا سنگ تمام گذاشتهاند. ديشب يكي از اعضاي تيم گوشدرد گرفت، ليدرهايي كه همراه هر تيمي هستند دو مرتبه براي او دكتر آوردند و صبح امروز هم داروهاي لازم را به دستش رساندند. در تصوير دو ليدر (يكي براي تيم خانمها و يكي براي تيم آقايان) و همچنين اتوبوس نيروي دريايي مخصوص حمل و نقل ورزشكاران را ميبينيد.
بچههاي مدرسه را در تصوير ميبينيد. به اين عكس ربطي ندارد، اما ديدهايد وقتي يك خارجي به كشور ما ميآيد ما نظر او را در مورد كشورمان و اينكه آيا او فكر ميكند ايرانيان تروريست هستند، ميپرسيم. مردم اندونزي هم دقيقا همين سوال را از ما ميپرسند. اين مردم مهربان نگران اين هستند كه ديگران در مورد آنها چه فكري ميكنند. ديگر اينكه اندونزياييها ايران را در يك كلمه توصيف ميكنند: احمدي نژاد
اعضاي تيم خانمها
اعضاي تيم آقايان
اعضاي تيم با بچههاي مدرسه دست ميدهند.
تمرين ميكنند.
به سوي رودخانه ميروند تا تمرين را آغاز كنند.
بدون شرح
اين وسيله نامش Kentongan است و سردر خانههاي اندونزياييها آويزان بوده و هر وقت اتفاقي ميافتاده آن را به صدا درميآوردند. خبرهاي فوت، حملهي دشمنان، آتشسوزي و … از اين طريق به گوش همهي اهالي روستا ميرسيده.
قبلا توضيح دادم كه صندليهاي تماشاگران را با مصالح بومي، به ويژه چوب بامبو درست كردهاند. اتاقكهاي غذاخوري و همچنين نمازخانه را هم به اين شكل ساختهاند. مردم اندونزي توانستهاند يك اكوتوريسم ماجراجويانه را طبق استاندارهاي محيطزيستي و به بهترين نحو طراحي و اجرا كنند.
پذيرايي ناهار از ورزشكاران بعد از تمرين
اينها كه روي قايق و پشت به دوربين نشستهاند، اعضاي بانوان تيم ايران هستند كه ديگران ميخواهند از آنها عكس بگيرند. «كيانوش محرابي»، سرپرست تيم از خانمها خواسته بود كه هر كدامشان لباس بومي يكي از اقوام ايراني را با خودش به اندونزي بياورد تا در مراسم افتتاحييه به تن كنند. اين ابتكار «كيانوش» باعث شد كه فقط تيم ايران لباس محلي داشته باشد و بدون اغراق در ميان همهي تيمها، محبوبترين بود.
اين هم تيم خانمهاي ايراني و لباسهايشان
در مراسم افتتاحيه كه در شهر Banjarnegara برگزار ميشد، همهي تيمها در ميان تشويق مردم، دور پارك-ميدان شهر رژه رفتند.
بدون شرح
هر تيم را يك گروه از نوازندگان همراهي ميكرد.
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
در هنگام رژه، هر تيم با يك قايق همراه بود.
همان توضيح بالا
بدون شرح
بدون شرح
يكي از موزيسينها
آنقدر مراسم جذاب و متنوع بود كه آدم فكر ميكرد در افتتاحيه بازيهاي المپيك حضور دارد. هيچكس انتظار چنين افتتاحيهي زيبايي را نداشت.
بدون شرح
همهي شهر آمده بودند.
هيئت ژوري (هيئت داوران)
واقعا همهي شهر آمده بودند
بدون شرح
استقبال از تيم ايران
بدون شرح
امروز همچنين جوايز مسابقات «كاياك» ديروز را دادند. در مجموع «حيدر حيدري» اول شد، يك اندونزيايي دوم و «آريا جعفري» به مقام سوم رسيد.
ادامهي مراسم در ميان پارك شهر
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
نام اين پرندهي بومي كه بالاي كلاه اين افسر ميبينيد Cenderawasih و پرندهي مختص اندونزي است. فكرش را بكنيد كه بالاي كلاه افسر ايراني، «زاغ بور» بگذارند. شرط ميبندم كه در كل ايران ۱۰ افسر هم يافت نميشود كه نام «زاغ بور» را حتي شنيده باشد.
هنرنمايي نيروهاي پليس
همان توضيح بالا
بدون شرح
بعد از مراسم افتتاحيه و قبل از صرف شام، بازار عكس گرفتن تيمها با هم داغ بود.
آخرين عكس
پينوشت: براي گزارش تصويري امشب، با سرعت كم اينترنت و مشكلي كه براي سايتم پيش آمد، حدود ۳ ساعت وقت گذاشتم. ساعت ۱ بامداد است، همه خوابيدهاند و من حتي وقت نكردم شام بخورم (به علت سردرد در مراسم شام حضور نداشتم). دوست ندارم شما چشمانتظار بمانيد براي همين هرجوري بود سايت را بهروز كردم. اين را براي اين گفتم كه بگويم قدر محبتهايتان را ميدانم و سپاسگزارم.
شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۸۹
امروز مسابقات «رفتينگ» در دو بخش Sprint و Head to Head آغاز شد و به انجام رسيد. تيم مردان ايران به مقام قابل توجهي نرسيد اما تيم بانوان در هر دو رشته به مقام سوم رسيد.
تمرين تيمها قبل از آغاز مسابقات
دعاي تيم مالزي قبل از مسابقه
گروه داوري كه در انتهاي مسير نتايج را ثبت ميكردند.
كاپيتان Dodi در اين چند روز راهنماي ما و افسر نيروي دريايي است. او به من گفت كه حقوقش معادل ۲۰۰ دلار در ماه است درحالي كه ۱۵۰ نفر سرباز زيردست او هستند. اين را هم براي اين نوشتم كه حقوق ماهيانه يك افسر ارتش يا يك كارمند دولت اندونزي را بدانيد.
ميز ناهار و اين هم يك نوشيدني ديگر اندونزي كه به نام Ice coconut معروف است.
اين هم لوگوي «فدراسيون جهاني رفتينگ» كه بر پشت تيشرتها نقش شده است. براي اطلاعات بيشتر در مورد رفتينگ ميتوانيد به سايت WWW.IRANRAFTING.IR مراجعه كنيد.
بدون شرح
تيم ايران در مسابقه
بدون شرح
در تصوير تيم مردان قزاقستان را ميبينيد كه به مقام سومي در هر دو رشته رسيد. هم در مسابقات زنان و هم در مسابقات مردان و در هر دو رشته، تيم ۱ و تيم ۲ اندونزي به مقامهاي اول و دوم رسيد. همانطوري كه گفتم، تيم زنان ايران هم در هر دو رشته به مقام سوم رسيد.
تيم بانوان ايران
تيم اندونزي هم در بخش زنان و هم بخش مردان دو تيم آورده بود. خوشحالي تيم ۱ مردان اندونزي را بعد از قهرماني ميبينيد.
كيانوش محرابي سرپرست و مربي تيم بانوان به همراه اعضاي تيم.
بدون شرح
هر تيم شامل شش نفر است، اما در اين عكس، چهار ورزشكار اندونزيايي را ميبينيد كه به همراه تيمشان به مقام قهرماني مسابقات رسيدند.
تيم قزاقستان
بدون شرح
تقديم به شما
يكشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۸۹
۱- از آنجا كه گاهي وقت نميشود تا جواب محبت همهي دوستان را بدهم، همينجا از تمام كساني كه اظهار لطف دارند تشكر ميكنم.
۲- از اينكه گزارش سايت در اين چند روز از يك روند بدون تنوع برخوردار بوده، عذر خواهي ميكنم. اين موضوع به اين خاطر است كه بنده ميبايستي در محل برگزاري مسابقات ميماندم و گزارش تهيه ميكردم، بنابراين وقت چنداني براي گشت و گذار در اطراف نداشتم. با اين حال جبران خواهم كرد.
امروز مسابقات Rafting Slalom در بخش زنان و مردان برگزار شد. تيم بانوان ايران بعد از تيم اندونزي به مقام دوم رسيد ولي تيم مردان از دريافت مدال ناكام ماند. اعضاي همهي تيمها فردا شهر Wonosobo را به مقصد شهر و رودخانهي ديگري ترك ميكنند. اگر اينترنت در اختيار داشته باشم با شما خواهم ماند.
نمايي از كوهستان در نزديكي شهر Wonosobo
پارك شهر Wonosobo
اين جوانان در پارك شهر Wonosobo دور هم جمع شدهاند و از تماشاي شوي يك خوانندهي معروف زن كه در موبايل ذخيره كردهاند، لذت ميبرند. به آن موبايلي كه به دمپايي تكيه دادهاند دقت كنيد.
حال و هواي امروز براي مسابقات Slalom
در مسابقات Slalom گاهي بايد در خلاف جهت رودخانه پارو زد.
ساحل امن
بدون شرح
وقتي ديدمش فكر كردم اگر گاندي خواهر داشت بايد شبيه اين خانم بوده باشد.
يكي از داوران مسابقه
بدون شرح
سومين عكسي كه ازش گرفتم گريهاش درآمد.
يكي از همراهان و عكاس تيم قزاقستان، نامش «عسكر» است و با هم دوست شدهايم.
الههي رودخانه در اسطورههاي اندونزي
اين جمعيت براي تماشاي اهداي جوايز جمع شدهاند.
تيم بانوان ايران در مقام نايب قهرماني قرار گرفته است و در سمت چپ تصوير الههي رودخانه را به همراه پارويش ميبينيد.
بدون شرح
گردشگري و دوستي، ورزش و دوستي
بدون شرح
تيم مردان اندونزي بعد از پيروزي دور هم جمع شده بودند، كه من ديدمشان و به زير پايشان خزيدم تا اين لحظه را ثبت كنم.
و اين لحظه را
من دلم براي اين مردم تنگ ميشود. من اين مردم را خيلي دوست دارم. من عاشق اين كشور شدهام.
در اين تصوير بازاري كه در كنار رودخانه و همزمان با برگزاري مسابقات برپا شده بود، ديده ميشود. هديهي باران قبل از گُل، گِل است ديگر.
دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۹
امروز شهر Wonosobo را به مقصد شهر Magelang ترك كرديم. با اتوبوسهاي نيروي دريايي ارتش سه ساعت در راه بوديم تا به كمپي كه در نزديكي رودخانه Progo قرار دارد برسيم. فردا آخرين روز مسابقات است.
اين عكس را در شهر Magelang، روبروي كمپ و محل استقرار تيمها گرفتم.
در همه جاي كمپ ما و در تمام معابد بودايي اين شهر، گل نيلوفر ديده ميشود. دو نوع گل نيلوفر با رنگهاي مختلف را ميتوان در اين منطقه ديد. گلي كه صبحها باز و عصرها بسته ميشود و گلي كه برعكس اين عمل ميكند. اگر كسي علاقمند است تا در مورد گل نيلوفر اطلاعات اسطورهاي و تاريخي داشته باشد، ميتواند به نوشتهي بنده در اين آدرس http://nooraghayee.com/?p=124 مراجعه كند.
بدون شرح
گل نيلوفر در ساعت ۱۲ ظهر
همان گل در ساعت ۱۷
نمايي از كمپ ما
نمازخانه كمپ
باز هم نيلوفر
راهرويي كه برخي از اتاقهاي كمپ در آن قرار دارد را در تصوير ميبينيد. اين كمپ با مصالح بومي و بيشتر از چوب ساخته شده و بسيار فضاي دلانگيزي دارد.
اعضاي تيمها در اتاقشان
همان توضيح بالا
بدون شرح
بدون شرح
پارك ملي باستانشناسي كه معبد Borobudur در آن واقع است.
به بزرگترين معبد بودايي دنيا خوش آمديد: اندونزي، جاوه مركزي، مَگِلانگ، معبد بوروبودور
منظرهاي كه از معبد ديده ميشود.
معبد «بوروبودور» ۱۴۶۰ نقش حجاري شده دارد.
مضمون بيشتر اين حجاريها زندگي انساني است كه در قيد شهوت و هوس اسير گشته. داستان نقش حجاريها را ميتوان در كتاب Maha Karma Wibangga خواند.
اينهايي كه در تصوير ميبينيد نامشان Stupa است. «استوپا» به معني «تپه» است. درون هر يك از اينها، يك مجسمهي بودا قرار دارد و هر كدام يك معبد محسوب ميشوند. مردم اندونزي باور دارند كه در «بوروبودور» ۱۰۰۰ معبد وجود دارد كه همگي در يك شب، آنهم توسط جنها ساخته شدهاند.
معبد «بوروبودور» در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسيده و تاكنون دو مرتبه در سالهاي ۱۹۱۱- ۱۹۰۷ و ۱۹۸۳-۱۹۷۳ مرمت شده است.
نام «بوروبودور» از دو بخش BORO به معني «معبد» و BUDUR به معني «بالاي تپه» تشكيل شده است. اينكه بيشتر معابد و جايگاههاي مقدس در بالاي تپه يا بلندترين نقاط بنا شدهاند، يك قضييهي عمومي در همهي اديان و فرهنگهاست. اگر از خوانندگان محترم كسي هست كه بخواهد دربارهي تقدس كوه و تپه (بلندي) مطالعه كند ميتواند به نوشتار بنده در آدرس http://nooraghayee.com/?p=82 مراجعه كند.
معبد «بوروبودور» در چند طبقه، به شكل زيگورات و به نقشهي «ماندالا» ساخته شده است.
در اين معبد ۵۰۴ مجسمهي بودا وجود دارد.
در معبد «بوروبودور» بيش از ۲۰۰۰۰۰۰ قطعه سنگ «اندزيت» به كار رفته است. من در ميان اين سنگها ملات نديدم.
وردي معبد از چهار جهت است. از هر جهتي كه وارد شويم مجسمههاي بودا را ميبينيم كه ژست دستها و آرنجهايش متفاوت است. ژست Abhaya Mudra به معني «از خطرات نترسيدن»، ژست Dyana Mudra به معني «مراقبه و مديتيشن»، ژست Wara Mudra به معني «عشق و محبت» و ژست Witarka Mudra به معني «تعليم مفاهيم» است.
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
درختان Bonsai (كه در كلاسهاي راهنمايان گردشگري توضيخ دادهام كه چه هستند و چرا هستند) در محوطهي معبد ديده ميشوند.
كار جالبي كه در معبد «بوروبودور» انجام ميشود اين است كه در محل بليط فروشي، Welcome Drink (آب، چاي و قهوه) به بازديدكنندگان ميدهند.
معبد Mendut يك معبد بودايي ديگر در نزديكي معبد «بوروبودور» است.
از اينگونه عروسكها در اندونزي زياد يافت ميشود. هنوز وقت نكردهام تا در موردشان اطلاعات كسب كنم.
گربهاي در زير سايهي استوپا، خوابيده است.
سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹
امروز مسابقات رفتينگ Down River برگزار شد. باز هم بانوان ايراني بعد از تيمهاي ۱ و ۲ اندونزي به مقام سوم رسيد و در مجموع نيز مقام سومي به بانوان ايران رسيد. آقايان مدالي كسب نكردند.
اندونزياييها امروز اعضاي تيمها را با اين درشكهها (به زبان محلي Andong) از محل كمپ تا مكان شروع مسابقه بردند.
همان توضيح بالا
بدون شرح
شروع مسابقات Down River
بدون شرح
رودخانه Progo كه مسابقات امروز در آن انجام شد.
آرش شيرواني بعد از اتمام مسابقه.
مراسم اختتاميه
مراسم اختتاميه
مدالهاي مسابقات
سوم شدن بانوان ايراني در مسابقات Down River
بدون شرح
اين دختران اندونزيايي قهرمان شدند.
بدون شرح
تيم قزاقستان بعد از تيمهاي ۱ و ۲ اندونزي در مجموع به مقام سومي رسيد.
مراسم اختتاميه زير باران.
اجراي مراسم سنتي (اين عكس را ديشب گرفتهام).
اجراي موسيقي سنتي (اين عكس را ديشب گرفتهام).
بعد از اتمام مسابقات و قبل از مراسم اختتاميه، دو ساعتي وقت داشتيم. اولش ميخواستم به شهر بروم، اما بعد پشيمان شدم و تصميم گرفتم كه دنيا را از نگاه «نيلوفر» ببينم. عكسهايي كه خواهيد ديد تجربهي شگفت من از دنياي «نيلوفر» است. نام اين گالري را «نيلوفرها هم چشم دارند» ميگذارم.
روي برگ نيلوفر
«نيلوفرها هم چشم دارند». اين قطرات خودشان و بدون دخالت من و تو، اينگونه دور هم روي برگ نيلوفر جمع شدهاند.
آناتومي چشم نيلوفر
يك چشم ديگر
آنچه چشم نيلوفر ميبيند.
رنگ گلهاي اطراف و همچنين برگهاي بالايي اين برگي كه قطرهي آب بر آن نشسته را در تصوير ميبينيد.
جشم نيلوفر اندام خود را برانداز ميكند.
رگهاي نيلوفر
اين ميوهي گل نيلوفر است. در داخلش دانههايي هست كه خوردني است.
از نزديكتر عكس گرفتم.
دانهي خوردني نيلوفر. من خوردم، خوشمزه بود. اين دانه در داخل بخشي قرار دارد كه عكسش را در دو تصوير بالا ميبينيد.
بدون شرح
بدون شرح
۱- يك قطره آب بيش نيست، ولي …
۲- و من بعد از اينكه بسيار سفر كردم و ۵۰۰۰۰ مرتبه شاتر دوربين G10 را چكاندم، امروز توانستم چنين عكسي بگيرم. فقط براي كساني كه متوجه نشدند قضييه چيست توضيح بدهم كه: اين يك قطره آب است كه بر روي برگ گل نيلوفر (نيلوفر به زبان اندونزيايي Soreja است) نشسته و درون آن يك بچه قورباغه زندگي ميكند. از قضا به دور اين قطره آب يك خاشاك كوچك چسبيده كه گويي خط استواست بر دور كرهي زمين. در ضمن به محتويات قطرهي آب هم نگاه كنيد، آيا همهي هستي را نميبينيد؟
اين عكس به زيبايي قبلي نيست، اما فقط براي اين كه بگويم اين بچه قورباغه زنده است (حركت كرده) آن را گذاشتم. وقتي حدود ۱۵ دقيقه فقط معطل گرفتن عكسهايي از اين منظره بودم تا بتوانم بهترين عكس را بگيرم، متوجه شدم كه چند نفر دارند به زانو زدن و خم شدن و عرق ريختن من ميخندند. آنها نميدانستند كه من پاداش همصحبتي با نيلوفر را گرفتهام.
سه شنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۸۹
ساعت ۱۱ شب است. به درختي تكيه دادهام و به روبرو خيره شدهام. باران ميبارد و قطراتش بعد از برخورد به شاخ و برگ درخت، به سر و صورتم ميچكد. دو لامپ كمسو هالهي مبهمي ايجاد ميكنند از معبد بودايي كه در فاصلهي ۱۰ متريام قرار دارد.
تا چند دقيقه پيش در حال قدم زدن بودم و حالا ميخواهم كمي بينديشم، اما باران نميگذارد. صفحهي ذهنم را خط خطي ميكند انگار.
قطرهي باراني به پيشانيام ميخورد و ميفهمم آنچه در اندونزي برايم جالب بود اين است كه مردم اين كشور خودشان را، فرهنگشان را و طبيعتشان را تحميل نميكنند. من چين را ديدهام، ايتاليا را هم، و هر دو برايم جالب بودهاند، اما آنها خودشان را تحميل ميكنند. ايران هم به طرز اغراقآميزي فرهنگ نخنما شده و طبيعت له شدهاش را تحميل ميكند. اما اندونزي فقط هست، بدون هيچ آرايش.
امروز در كنار جاده، مردي را ديدم كه در حياط خانهاش با تبر چوبها را ميشكست. دوست داشتم جاي او باشم.
زير باران تنهي درخت را لمس كردم و از خودم پرسيدم اگر به فرض بخواهم اينجا و در اين كشور بمانم، چه چيزي مانع است. قبلا هميشه موانع خلاصه ميشد در مسائل عاطفي و دانستههايي كه فقط در ايران به دردم ميخورد.
حالا، تنها، در تاريكي، زير باران، روبروي معبد بودا، كنار درخت، به اين نتيجه رسيدم كه ميتوانم موانع را ناديده بگيرم.
يك قدم رفتم جلو، اما مانده هنوز.
چهارشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۸۹
مسابقات تمام شد و با برخي از اعضاي تيم به «بالي» آمدهايم. دوشب اينجا ميمانيم و بعد به ايران برميگرديم. از شهر Wonosobo يك ساعت در راه بوديم تا به شهر Yogyakarta برسيم. از آنجا هم با يك ساعت پرواز، خودمان را به بالي رسانديم. قابل ذكر است كه زمان جزيره بالي از جزيره «جاوا» يك ساعت جلوتر است. لطفا چند عكس ببينيد:
سواحل بالي
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
كيانوش محرابي در حال موج سواري
بدون شرح
در بالي مسلمانان و هندوها در كنار هم زندگي ميكنند. قدم به قدم نمادهاي دين هندو در كوچه پس كوچههاي بالي به چشم ميخورد. هندوها جلوي مغازهاشان و در داخل تاكسياشان، گُل و ميوه و خوردني و عودهاي خوشبوكننده (براي خدايشان) ميگذارند.
همان توضيح بالا
جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۹
امروز صبح «بالي» را ترك كرديم. حدود ۲ ساعت پرواز كرديم تا از «بالي» به «جاكارتا» برسيم و من اكنون در فرودگاه «جاكارتا» اين گزارش را مينويسم.
از آنجا كه ما فقط دو روز در «بالي» بوديم، وقت نداشتم تا اطلاعات زيادي دربارهي اين جزيرهي توريستي كسب كنم، اما همهي آنچه كه درك كردهام را تقديم ميكنم. در اين دو روز از مناطق Kuta, Legian, Seminyak, Sanur و برخي از بخشهاي ديگر بالي بازديد كردم. اين مناطقي كه نام بردم شامل ساحل و بازار و ديسكو و رستوران و ديگر مكانهايي هستند كه گردشگران در آنها به وفور يافت ميشوند.
اين نمايي از استخر هتلي است كه ما در آن اقامت داشتيم. هزينهي يك اتاق ۲ تخته در اين هتل، حدود شبي ۲۵۰۰۰ تومان است. با اينكه بالي يك جزيره كاملا توريستي است اما در فصلهاي كم مسافر ميتوان با حداقل روزي ۲۰ تا ۲۵ دلار از طبيعت و آرامش سواحل اين جزيره لذت برد.
صبح روز ۵شنبه (ديروز) يك تاكسي گرفتم و از او خواستم تا مرا به بازار سنتي «بالي» برساند. در بازار سنتي همهچيز ميفروختند. اين عكس و چند عكس زير حال و هواي بازار بالي را نشان ميدهند. قبل از هر چيز بگويم اينجا مكاني نبود كه گردشگران را بشود ديد و من فقط براي اينكه سبك زندگي مردم بالي را بيشتر درك كنم به اين بازار آمدم.
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
در بازار ميوه انواع مختلف ميوهها را ميتوان ديد. اين يك نوع انبه و بسيار خوشمزه است.
اين همان گلهايي است كه هندوها تقديم به خدايانشان ميكنند. ۸۰ درصد جمعيت بالي را هندوها تشكيل ميدهند.
همهي اينها را با هم مخلوط ميكنند و مينوشند.
فعاليت در پشت بازار
بعد از ديدار از بازار از يك معبد هندو بازديد كردم. براي ورود به معبد هندوها بايد اينگونه باشيم.
«استوپا» در معبد هندو
در بالاترين نقطهي «استوپا» بزرگترين خدا، Sanghyanywidhi قرار داده ميشود. برهما، ويشنو و شيوا سه كاراكتر متفاوت از اين خدا هستند.
بعد از ديدار از معبد هندو به موزهي «بالي» رفتم.
موزهي بالي
انواع ماسكهايي كه در اجراي مراسم سنتي از آنها استفاده ميكردهاند.
تا اينجا كه من فهميدم در اندونزي اژدها نمادي از كوه است.
اين ايزدبانويي كه در تصوير ميبينيد، چنگ به دست دارد و بر پشت قو سوار شده، كسي نيست جز «سرسوتي» كه در اسطورههاي هندي از او نام برده شده. از آنجا كه حرف S در زبان سانسكريت به حرف H در فارسي باستان تبديل ميشده، اين ايزدبانو معادل «هرهوتي» در اسطورههاي ايراني است. «هرهوتي» كه الههي آب و رود است، همان كاراكتر «آناهيتا» را دارد.
بعضي از عكسهايي كه گرفتهام از لحاظ كيفيت خوب نيستند اما تنها به دليل معرفي مفاهيمي كه درك كردم آنها را گرفتهام تا در موردشان بنويسم. در اين تصوير يك زن و مرد را ميبينيد كه زير درخت موز ايستادهاند. اين مرد و زن، خيلي شبيه به آدم و حوا هستند و اين مجسمه اهميت درخت موز در فرهنگ اين مردم را مشخص ميكند.
قبلا از جنگ خروسها عكس گرفتهام، اما اين مجسمهي چوبي، قدمت اين فرهنگ را در ميان مردم اندونزي مشخص ميكند.
نقاشي: درخت فلسفه
نقاشي: روستا و عشقبازي دو تن از اهالي
نقاشي: جنگ خروس
نقاشي: اين گروه از مردم نشستهاند و يك نوع رقص محلي (مراسم سنتي) را اجرا ميكنند. من بعد از ظهر به معبد Uluwatu رفتم و دقيقا چنين مراسمي را ديدم.
در اين نقاشي قصهاي روايت ميشود كه به اين شرح است: يك زن كه از فرزندانش نفرت داشت، آنها را مي كشت تا قدرت جادوي سياه را كسب كند، اما بعد از اينكه به فلسفهي بوديسم پي ميبرد، عاشق فرزندانش ميشود.
در بخشي از داستان «رامايانه»، «راما» به سوي يك آهو تيري پرتاب ميكند، اين داستان را در تصوير نقاشي شده ميبينيد. من در معبد Uluwatu همين داستان را به شكل رقص و نمايش ديدم.
يكي از تفريحات گردشگران در جزيره بالي، موج سواري يا همان Surfing است. جالب اينكه در اين نقاشي مردم محلي را ميبينيد كه در حال موجسواري هستند. احتمالا اين ورزش در بالي قدمت دارد.
تابوت
اينجا ساحل Sanur است. وقتي موزهي بالي را ديدم يك تاكسي گرفتم و به اين منطقه آمدم. ورودي تاكسي در بالي حدود ۵۰۰ تومان ميشود و هزينه تاكسي براي گردشگران، خيلي زياد نيست. بيشتر رانندگان تاكسي وقتي يك مرد در داخل تاكسياشان سوار ميشود، پيشنهادهايي از قبيل ماساژ و Young lady هم دارند. بيشتر زناني كه در بالي، روسپيگري ميكنند از «جاوا» آمدهاند. قبلا اطلاع كسب كرده بودم (وقتي در «بانجارنگارا» بودم) كه ۵۰ درصد ازدواجها در شهرهاي بزرگ «جاوا» به طلاق منتهي ميشود و ۴۵ درصد زنان شوهردار، شيطنت ميكنند.
بدون شرح
معمولا هتلهاي لوكس، ساحل اختصاصي دارند.
يكجوري عكس گرفتم كه دينتان بر باد نرود.
سواحل Uluwatu
به معبد Uluwatu رفتم تا هم طبيعت منطقه را ببينم و هم نمايش «رامايانه» را كه بعد از غروب آفتاب در ساعت ۶ عصر در فضاي باز اجرا ميشود.
بدون شرح
براي اينكه متوجه شويد از چه ارتفاعي عكس گرفتهام به قد و قوارهي ماهيگيران توجه كنيد.
معبد «اولوواتو» را در انتهاي صخره ببينيد.
معمولا در كنار معابد هندو، ميمون به وفور يافت ميشود.
بدون شرح
جثهاش را ميتوانيد حدس بزنيد.
بدون شرح
من كه نفهميدم چه كار دارند ميكنند.
بدون شرح
راه رسيدن به معبد «اولوولتو»
غروب آفتاب در «اولوواتو»
جمعيتي از گردشگران كه در معبد «اولوواتو» براي تماشاي رقص و نمايش جمع شدهاند.
همان رقصي كه در موزهي بالي نقاشياش را ديده بودم.
همان توضيح بالا
پينوشت ۱: ماجراي سفر به اندونزي تمام شد. چند ساعت ديگر از جاكارتا به دوبي و از دوبي به تهران پرواز ميكنيم. توضيح آخر اين كه در پروازهاي داخلي اندونزي معمولا مالياتي در حدود ۳ دلار بايد بپردازيم. در ضمن براي ترك اين كشور هم بايد در حدود ۱۵ دلار يپردازيم.
پينوشت ۲: ساعت ۱۲:۴۵ روز شنبه - از وقتي كه محل اقامتمان در بالي را ترك كردم تا به خانه در تهران برسم، ۲۹ ساعت در راه بودم و حالا بعد از كمي استراحت اين آخرين خط سفرنامه را مينويسم.
تا بعد.