ديروز (۳۰ اسفند ۱۳۹۱) ساعت ۱۲ منزل را ترك كردم و امروز (۱ فروردين ۱۳۹۲) ساعت ۱۴ به وقت تهران و ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ملبورن به هتل محل اقامتمان رسيديم. درواقع از زمان ترك خانه در تهران تا رسيدن به هتل در ملبورن ۲۶ ساعت طول كشيد. ۱۳ ساعت از اين ۲۶ ساعت را در هواپيمايي سپري كرديم كه از ابوطبي به ملبورن آمد.
تا اينجاي سفر اتفاق خاصي نيفتاده است تا قابل نوشتن باشد. اما اميدوارم در ادامه بتوانم مطالب قابل توجهي بنويسم.
با خودم كتابهاي اشعار سپهري و خيام و حافظ را آورده ام تا حال و هوايم بهاري باشد. يك كتاب ديگر هم آورده ام كه اگر فرصت شد و خواندمش، برايتان مي گويم كه چيست.
فعلا بروم بخوابم تا فردا…
جمعه ۲ فروردين ۱۳۹۲
قبل از هر چيز بايد بگويم در لحظه ي تحويل سال كه در فرودگاه امام خميني تهران بوديم، هيجان و شادي خاصي در فرودگاه جز همان چند تصويري كه با موبايل گرفتم، مشاهده نكردم كه شرح دهم.
ديگر اينكه هتل ۵ ستاره Marriot ملبورن كه در آن اقامت داريم در مكان خوبي از شهر واقع شده و براي پياده روي در اطراف بسيار مناسب است. اين هتل به ميدان Federation، خيابان Collins، خيابان Bourke و همچنين به China Town و ايستگاه ترامواي Flinderd كه همگي قلب تپنده ي شهر محسوب مي شوند، بسيار نزديك است.
و آخرين موضوع قبل از شروع گزارش بازديدها اين است كه بگويم، همان ديشب وقتي به ملبورن رسيديم و در هتل جايگير شديم، به همراه چند تن از مسافران به رستوران “ماها” (maha) رفتم تا Shane Delia، همان آشپز استراليايي كه به ايران آمده بود را ببينم. متاسفانه در رستورانش نبود اما تلفني صحبت كرديم و به احتمال زياد در روزهاي آينده او را خواهم ديد. فكر كنم در شهر سيدني هم با “مكس” (كارگردان) قرار بگذارم و ببينمش. كساني كه “شين” و “مكس” را نمي شناسند مي توانند به سفرنامه “سفر سُفره” در همين سايت مراجعه كنند.
امروز در گشت نيمروزه از نماي بيروني ساختمان سينماي IMAX ملبورن در باغ “كارلتون” بازديد كرديم. IMAX مخفف IMAGE MAXIMUM، نام شركتي بزرگ با زمينه فعاليتي فيلم و سينما و ابداع كننده سالنهاي سينمايي IMAX و نوعي قالب منحصر به فرد براي فيلم است. از ويژگيهاي اين قالب مي توان به اندازه بسيار بزرگ تصاوير و وضوح بالاي آن ها اشاره كرد.
براي اطلاعات بيشتر در زمينه IMAX مي توانيد “آي مكس” را در “ويكي پديا” جستجو كنيد. بد نيست بدانيد كه فيلم “ماتريكس” از جمله فيلم هايي است كه با تكنولوژي IMAX ساخته شده است.
در نزديكي ساختمان سينماي IMAX، ساختمان نمايشگاه جهاني (ساختمان نمايشگاه سلطنتي Royal Exhibition Building) ساخته شده در سال ۱۸۸۱ ميلادي ملبورن قرار گرفته كه يكي از آثار ثبت شده در فهرست ميراث جهاني استراليا محسوب مي شود.
در ادامه از بازار “ملكه ويكتوريا” بازديد كرديم. اين بازار يك جور بازار روز سنتي و محلي در شهر ملبورن محسوب مي شود. بازديد از باغ Fitzroy و خانه “جيمز كوك” نيز همچون سفر قبلي در برنامه امان جاي داشت.
در انتهاي برنامه از خيابان هاي مركزي شهر (كالينز، بورك، اليزابت، راسل، …) عبور كرديم. در اين ميان برخي از همسفران پولشان را از دلار آمريكا به دلار استراليا تبديل كردند. همچنين بازديد كوتاهي از ميدان Federation و گرافيتي هايي كه در نزديكي اين ميدان قرار دارند (در نزديكي تقاطع خيابان راسل و فليندرز) بازديد كرديم.
نماي بيروني ساختمان سينماي IMAX
نماي بيروني ساختمان نمايشگاه جهاني
در همان محوطه باغ “كارلتون”، موزه “ملبورن” نيز قرار دارد.
نمايي از بازار ملكه ويكتوريا
مجسمه “دايانا” در باغ “فيتزروي”
ميدان Federation با بناهاي مدرن
خطوط تراموا
گرافيتي هاي شهر ملبورن
همان
همان
نمايي از محله چيني ها يا همان China Town
اژدهايي كه در محله چيني ها از روي ديوار به سمت زمين مي خزد با بطري هاي يك بار مصرف آب ساخته شده.
شنبه ۳ فروردين ۱۳۹۲
اين استراليا، هنوز همان استراليايي است كه حدود يك سال و اندي پيش ديدم. با خودم فكر مي كردم شايد اين دفعه، مِهر استراليا در دلم بنشيدند. اما چنين نشد. اين كشور مدرن است، به اندازه خودش زيباست، نمك ندارد كه ندارد. به هر حال…
امروز (۲۳ مارچ ۲۰۱۳) به همراه ۲۱ همسفر از ۲۶ همسفرم، همان تجربه اي را تكرار كرديم كه در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۲ تجربه كرده بوديم و شرحش را در اين آدرس http://nooraghayee.com/?p=13340 نوشته ام. بنابراين ديگر توضيح اضافه نمي دهم.
نكته ي قابل توجه: قيمت تور امروز كه به صورت يك پكيج فوق العاده (براي فصل كم مسافر) عرضه شده بود، ۱۲۰ دلار همراه با يك ناهار ساده، به جاي ۱۵۵ دلار و بدون ناهار سال قبل بود.
گشت امروز از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ طول كشيد كه حدود ۸ ساعت از اين ۱۲ ساعت را در اتوبوس سپري كرديم. تمام ارزش اين سفر يك روزه در زيبايي مسير خلاصه مي شود و تحمل آن براي كساني كه تنها به مقصد مي انديشند، سخت است. درضمن سال قبل قيمت هليكوپتر ۷۵ دلار بود كه امسال به ۹۵ دلار رسيده است.
چند عكس با هم ببينيم:
زيبايي هاي مسير
هنرنمايي يكي از همسفران
در مسير اين گشت، مكاني هست كه پرنده ها به سراغتان مي آيند و …
… و مي توانيد “كوالا” ببينيد.
بخشي از مناظري كه بابت ديدارش، اين تور را خريديم.
همان
در چند شب گذشته به دليل تغيير زمان شب و روز، خوب نخوابيده ام. حالا احساس خستگي شديدي دارم. بروم بخوابم.
دوشنبه ۵ فروردين ۱۳۹۲
اين شهر واقعا زيباست. تواما خيره كننده و آرامش بخش است. كمتر از ۶۰۰۰۰۰ نفر جمعيت دارد و ساليانه ميزبان ۵۰۰۰۰۰۰ گردشگر است. تا جايي كه من مي بينم تعداد گردشگران چهره شهر را نخراشيده و اين مايه دلگرمي است.
ما “گُلد كوست” (Gold Coast) هستيم. شما را به ديدن چند عكس دعوت مي كنم:
بدون شرح
۱۵ روز است كه پاييز در استراليا شروع شده اما هم آب و هم هوا براي آب تني خوشايند است.
اين مكان توسط “جيمز كوك” كه تصويرش را مشاهده مي كنيد به نام Danger point نامگذاري شده.
در همين مكان Danger Point خطي هست كه “نيو ساوس ولز” (به مركزيت سيدني) را از “كوئينزلند” (به مركزيت بريزبن) جدا مي كند. اين خط را در تصوير مي بينيد.
هوا در چند روز گذشته طوفاني و باراني بوده. ما هم ديروز به رفاقت باران سلام كرديم. اين است كه رنگ دريا زميني شده. امروز آفتاب خودنمايي مي كند.
صبح امروز برخي از همسفران سوار بالن شدند. هم كيف كردند و هم عكس هاي خوبي گرفتند. قيمتش گران است، ۲۳۰ دلار، اين است كه من نرفتم. اما با چند نفر ديگر خودمان را به بلندترين برج شهر كه به برج Q1 مشهور است رسانديم. اين عكس و عكس هاي بعدي به بهاي ۲۱ دلار تمام شده. از طرفي چون از پشت شيشه عكس گرفتم، به آن خوبي كه مي توانست باشد نشده.
گلد كوست
گلد كوست
گلد كوست
بدون شرح
سه شنبه ۶ فروردين ۱۳۹۲
امروز گشت يك روزه ي شهر “بريزبن” Brisbane (مركز ايالت كوئينزلند) را در برنامه امان داشتيم. عكس ها را كه ببينيد احتمالا خودتان هم تشخيص مي دهيد كه شهر زيبا و جذابي است. از وسط شهر، رودخانه “بريزبن” عبور مي كند، حدود ۲ ميليون نفر جمعيت دارد و مردمش عاشق “راگبي” هستند. شهر هم بخش اقتصادي دارد و هم بخش فرهنگي. پل هاي زيبايي بر روي رودخانه شهر ديده مي شوند كه مهمترين شان Story Bridge است.
ما امروز با اتوبوس شهر را گشتيم و در كنار رودخانه قدم زديم. در ادامه به ديدار برخي از حيوانات بومي استراليا شتافتيم. لطفا به گزارش تصويري دقت بفرماييد:
در كنار رودخانه منطقه اي است كه محل برگزاري نمايشگاه جهاني (World Expo 88) بوده. در اين مكان قدم زديم.
چرخ و فلك بريزبن، ۶۰ متر ارتفاع دارد و در سال ۲۰۰۸ به مناسبت بيستمين سالگرد نمايشگاه جهاني و صد و پنجاهمين سالگرد استقلال “كوئينزلند” به عنوان يك ايالت، افتتاح شد. اين چرخ و فلك در همان مكان برگزاري نمايشگاه جهاني استقرار دارد.
به عنوان يادبود از نمايشگاه جهاني باقي مانده.
نمايي از شهر
نمايي از آدم ها
نمايي از درختان
آمده اند پيك نيك
باربي كيو هم دارند.
بدون شرح
رودخانه “بريزبن”
اين نقشه مربوط مي شود به …
… به اينجا
خوشامدگويي اين اژدها در بدو ورود
اصلا اين پارك به نام “كوالا” است. براي عكس گرفتن با “كوالا” بايد ۱۶ دلار بپردازيد. زندگي “كوالا” وابسته به ۳۵ گونه از ۸۰۰ گونه درخت “اُكاليپتوس” است. “كوالا” به ندرت آب مي نوشد و به همين دليل نامش “كوالا” (بدون آشاميدن) است. نر ۱۲ سال و ماده بين ۱۳ تا ۲۰ سال عمر مي كند. اين حيوان كه شبيه خرس است، موجودي اجتماعي محسوب نمي شود.
شتر مرغ هم ديديم.
و البته “كانگورو”
بدون شرح
بدون شرح
اجازه داريد به كانگوروها غذا بدهيد، اما اين غذا را بايد بخريد.
بدون شرح
بدون شرح
بدون شرح
كيسه دار و گوشت خوار است. به اين دليل كه ساكنان اروپايي اوليه استراليا از صدايش مي ترسيدند، نامش را گذاشته اند: “شيطان تاسماني”
گونه اي پرنده است اما جغد نيست.
گونه اي از سگ وحشي كه نامش “دينگو” است.
“دينگو”
“پلاتي پوس” (يك نوع پستاندار كه در آب شنا مي كند) ديديم كه عكسش را به دليل تاريكي نتوانستم بگيرم. يك گونه عقاب بومي استراليا هم ديديم. عكس هاي زير را براي تمرين عكاسي گرفتم كه تقديم مي كنم.
۱
۲
۳
۴
۵
چهارشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۲
امروز روز آزاد گروه بود و برخي از همسفران برنامه هايي براي خودشان اجرا كردند كه شامل Sky Diving ،Lunch Cruise ،Jet ski و شنا در دريا بود.
اما بنده براي چند ساعت به ساحل رفتم و ضمن شنا كردن از آرامش تنهايي بهره مند شدم.
اين عكس را با موبايل در ساحل گرفتم.
اين عكس هم با موبايل در همان ساحلي گرفته شده كه چند ساعت آرامش را به من هديه كرد.
امشب آخرين شبي است كه در “گلد كوست” هستيم. در خيابان هاي گلد كوست فستيوال برگزار شده و در آسمان نيز ماه كامل افسونگري مي كند.
بدون شرح
يك aboriginal در حال نواختن ديجيريدو
جمعه ۹ فروردين ۱۳۹۲
ديروز از “گلد كوست” به “سيدني” آمده ايم.
“سيدني” شورانگيزتر از بقيه شهرهايي است كه در استراليا ديده ام. از اين لحاظ “بريزبن” Brisbane در رتبه ي دوم قرار دارد. “سيدني” ابعاد دلچسبي دارد. چگالي اين شهر “پاريس” و “بوداپست” را برايم تداعي مي كند.
امروز گشت نيم روزه شهر سيدني را تجربه كرديم. چون دقيقا شبيه اين گشت را در گزارش قبلي سفر به استراليا در آدرس http://nooraghayee.com/?p=13427 نوشته ام، از توضيحات اضافي خودداري و شما را به ديدن چند عكس دعوت مي كنم:
اين نمايي از Harbour Bridge سيدني است كه گردشگران را بر فراز آن مشاهده مي كنيد. حدود ۱۸۰ دلار بايد بپردازيد تا شانس “پُل نوردي” بهتان رو كند. البته اين قيمت فقط براي رفتن به روي كمان پل است، وگرنه مي توانيد طول پل را بدون پول طي كنيد.
هر روز حداقل يك كشتي كروز شبيه اين كه در عكس مي بينيد در بندرگاه Circular Quay سيدني پهلو مي گيرد. ديدار سيدني براي مسافران اين كشتي ها و ديدار اين كشتي ها براي توريست ها خالي از لطف نيست.
اين كه در تصوير مي بينيد بالكن هاي يكي از هتل هاي سيدني نيست بلكه نمايي از بالكن هاي اتاق هاي همان كشتي كروز است.
راننده و راهنماي محلي امان. بر خلاف بقيه راهنماهاي محلي كه در اين سفر تجربه كردم، اين يكي راهنماي مهربان و دلچسبي بود.
به اين محل مي گويند Gap point: به گفته “كلارا” (راهنماي محلي) هر سال حدود ۵۰ نفر در اين محل خودكشي مي كنند. جاي باصفايي است…
اين دوربين ها هم در همان محل Gap Point نصب شده تا اگر كسي را در حال خودكشي ديدند، به نجاتش بشتابند. در ۵۰ قدمي همين جا مردي زندگي مي كند كه به نجات كساني كه خودكشي مي كنند مي شتابد و ظاهرا تاكنون توانسته جان چند نفري را هم نجات دهد.
اين تابلو در همين محل خودكشي نصب شده.
و اين تابلو هم.
امروز به برج سيدني رفتيم و شهر را از بالا تماشا كرديم.
همان
همان
همان
استخر را در آخرين طبقه ساختمان ببينيد. چند نفر مشغول شنا كردن بودند و چند نفر آفتاب مي گرفتند.
بعد از تمام شدن گشت نيم روزه به تنهايي براي عكاسي در شهر قدم زدم. يكي از تجربه هاي لذت بخش براي من در سيدني، گرفتن عكس هايي است كه تصوير يك ساختمان را در شيشه ساختمان هاي ديگر نشان مي دهد.
نمايي از سقف Opera House
نمايي ديگر
تمرين عكاسي
تمرين عكاسي
اين راهب بودايي از پله هاي Opera House بالا مي رود. به نظر من (و شايد به نظر او) اينجا هم يك معبد است و جان مي دهد براي نيايش به مفهوم مدرنش.
طعم سيدني را دوست دارم. گرچه تمرين لازم دارد، اما مي شود هضمش كرد.
شنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۲
امروز روز آزاد گروه بود. هر كدام از مسافران به دنبال سرگرمي خود رفتند. براي من روز موزه بود و روز ديدار با يك دوست:
دقيقا حدود يك سال و سه ماه پيش (در شب سال نو ميلادي ۲۰۱۲) در كنار اين يادمان، خانم “بوشهري” و پسرش را به صورت بسيار اتفاقي ملاقات كردم. مي توانيد گزارش آن ديدار را در آدرس http://nooraghayee.com/?cat=715 بخوانيد. ديشب باز از اين مكان عبور كردم. يادش به خير.
ديشب با همراهي چند نفر از همسفران از روي Harbour Bridge قدم زديم و طول آن را پيموديم. يكي از بهترين پياده روي ها در سيدني همين است كه ما انجام داديم.
اين عكس را از روي پل گرفتم.
در سفر قبلي نتوانستم از هيچ يك از موزه هاي استراليا بازديد كنم، در اين سفر هم تا امروز وقت نكرده بودم. معمولا مسافران ايراني اهل موزه نيستند، مگر نام موزه “لوور” باشد. به هر حال، امروز وقت داشتم تا از “موزه هنر معاصر استراليا” يا همان موزه اي كه به نام Museum of Contemporary Art شهرت دارد، بازديد كنم. از ۲۰ دسامبر تا ۱ آوريل آثار يك هنرمند به نام Anish Kapoor در اين موزه به نمايش گذاشته شده.
جلوي موزه و روي چمن، يكي از آثار او با عنوان Sky Mirror (ساخته شده در سال ۲۰۰۶) ديده مي شود. اين اثر كه از استيل ضد زنگ ساخته شده توجه گردشگران و شهرونداني كه اين روزها از Circular Quay عبور مي كنند را به خود جذب مي كند.
اين عكس را از بخش محدب Sky Mirror گرفتم. ملاحظه مي كنيد كه تصاويري در آن منعكس شده است.
نام اين اثر My Red Homeland است. در اين اثر ۲۵ تن موم پارافين به همراه مواد قرمز رنگ به كار رفته است. تيغه استيلي كه در تصوير مشاهده مي كنيد در هر ساعت يك دور كامل مي چرخد.
همان
يكي ديگر از آثار جالب توجه “آتيش كاپور”
انعكاس تصوير بنده در حال عگس گرفتن از همان اثري كه در بالا مشاهده مي كنيد.
انعكاس تصوير (صورت و دوربين) بنده در حال عكس گرفتن از يك اثر فوق العاده جذاب ديگر.
انعكاس تصوير يكي از بازديدكنندگان موزه در همان اثر بالايي
“كاپور” هم از رنگ قرمز در آثارش زياد بهره مي برد و هم به خلق آثاري كه باعث انعكاس تصاوير مي شوند علاقه فراوان دارد.
Thousand Names عنوان اين اثر هنري است.
نام اين اثر C-Curve و فوق العاده جذاب است.
انعكاس تصوير بنده در يكي از آثار ديگر
با عنوان Void (ساخته شده در ۱۹۸۹) شناخته مي شود. اين اثر آبي رنگ در چشم بيننده از حالت مقعر به محدب و برعكس تغيير شكل مي دهد.
در سال ۲۰۰۸ ساخته شده و به نام حافظه Memory مي شناسندش و ۲۵ تن وزن دارد.
عكاسي از نمايشگاه آثار “آنيش كاپور” برايم واقعا جذاب بود. اما همه اش به اين فكر مي كردم كه فيلمبرداري از صحنه هايي كه حاصل كنش ميان بازديدكنندگان و آثار هنري است بسيار بهتر و جذاب تر خواهد بود.
همان
اين چند روز، روزهاي به صليب كشيده شدن و عروج مسيح است. امروز در آسمان سيدني براي لحظاتي اين تصوير را مي شد تماشا كرد. وقتي آسمان سيدني اينگونه بود، من بر اساس قرار قبلي خانم “اِكس دِ مديچي” را ملاقات كردم. همان خانم نقاش كه در ششمين جشن راهنمايان در اروميه حضور پيدا كرد و نمايشگاهي از نقاشي هايش برپا شد. امروز “اِكس” ۳ ساعت رانندگي كرد و خودش را از شهري در نزديكي “كانبرا” (پايتخت استراليا) خودش را به سيدني رساند تا چند ساعتي با هم باشيم.
به همراه “اكس” به باغ گياه شناسي رفتيم تا خودمان را به موزه “گالري هنر نيو ساس ولز” برسانيم.
ساختمان اين موزه را هم در سفر قبلي و هم در اين سفر ديده ولي داخل نشده بودم تا امروز كه فرصت دست داد.
خوشبختانه هر دو موزه (موزه هنر معاصر استراليا و گالري هنر نيو ساس ولز) كارت خبرنگاري ام را قبول كردند و رايگان داخل شدم. وگرنه به پول خودمان بايد ۱۵۰۰۰۰ تومان بابت وروديه ها پرداخت مي كردم.
اين روزها در همين موزه سه مسابقه نقاشي برقرار است كه عبارتند از جايزه هاي: Archibald - Wynne - Sulman
مردم براي ديدن اين نقاشي ها مي روند و در صورت تمايل به نقاشي مورد علاقه اشان راي مي دهند. از طرفي توسط داوران هم نقاشي هاي برتر، انتخاب و اعلام مي شوند. متاسفانه اجازه عكاسي از آن نقاشي ها وجود نداشت. تصاويري كه در زير مي بينيد مربوط به بقيه بخش هاي موزه و نقاشي هاي ديگر است.
بدون شرح
بدون شرح
مردم را در حال راي دادن (راي الكترونيك) به نقاشي مورد علاقه اشان مي بينيد.
سه بانو: اولي به جاي سر يك جعبه خالي، ديگري سيم خاردار و آخري كتاب باز دارد. فكر نكنم تفسيرش نيازي به توضيح بنده داشته باشد.
هنر Aboriginal
از نماي نزديكتر
باز هم هنر “اَب اُريجينال”ها
يك سالن ديگر از موزه
نقاشي ها را با “اِكس” تماشا كرديم و در موردشان حرف زديم. او استاد بود و بنده شاگردي كردم.
هنر “اَب اُريجينال”ها
و سالن هاي بيشتري را با “اِكس” گشتيم و نقاشي ها و مجسمه ها را تماشا كرديم.
بدون شرح
پشم چيني گوسفندان (مرينوس)
بدون شرح
بدون شرح
اين مجسمه اثر “رودَن” است. دوستاني كه سفرنامه هاي بنده را دنبال مي كنند حتما مي دانند كه در يكي از سفرهاي پاريس از موزه “رودن” بازديد كردم و شرحش را نوشته ام.
ديدار ملكه سبا و سليمان.
يكي از نمايشگران خياباني خودش را به شكل “اب اريجينال”ها در مي آورد تا توريست ها را سرگرم يا سركيسه كند. رنگ سفيد بر روي بدن “اب اريجينال”ها به مفهوم روح است. مي گويند وقتي “اب اريجينال”ها اولين مرتبه سفيد پوست ها را ديدند فكر كردند آنها روح هستند.
اين دختر را ببينيد…
بدنش از انعطاف خوبي برخوردار است.
ببينيد دارد چه اتفاقي مي افتد…
داخل شد.
اين هم “اكس”. سه ساعت رانندگي كرد و به سيدني آمد. با هم به موزه رفتيم. قدم زديم. كلي صحبت كرديم. ناهار خورديم. نمايش خياباني تماشا كرديم. آخر سر در اين مكان (جلوي هتل) خداحافظي كرديم و او رفت.
پي نوشت: حالا كه ادامه اين گزارش را مي نويسم، شب شده، “اِكس” به خانه اش برگشته و چند عكس كه از بنده گرفته برايم ايميل كرده. به احترام او اين عكس را در پايين قرار مي دهم:
دوشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۲
در لابي هتل نشسته ام و منتظرم همسفرانم Check out كنند. ساعت ۱۲:۱۰ ظهر است و ما ساعت ۱۷:۳۰ هتل را ترك مي كنيم تا به فرودگاه برويم.
اين دفعه با استراليا ارتباط بهتري برقرار كردم. “سيدني”، “گلد كوست” و “بريزبن” طعم خوشتري برايم داشتند، اما هنوز “ملبورن” برايم غريبه است.
دفعه قبل كه در استراليا بودم برداشت كلي ام را در اين آدرس http://nooraghayee.com/?p=13566 نوشتم. اين دفعه استراليا را كمي بيشتر فهميدم، اما چيز خاصي كشف نكردم.
راستش نمي دانم استراليا به كجا خواهد رفت؟ برنامه اش براي آينده چيست؟ آيا اينجا بيش از اندازه عاري از چالش هاي روزمره انساني نيست؟ اگر مردم اينجا بخواهند كمي با دغدغه هاي ديگر انسان ها در مكان ها و كشورهاي ديگر آشنا شوند چه خواهند كرد؟ اين را از اين بابت مي گويم كه استراليا تقريبا از همه جاي دنيا دور است. و آيا اصلا لزومي دارد كه اينها با دغدغه ها ي ديگران آشنا شوند؟ شايد جواب سوالم اين باشد كه اينها با بدبختي ديگران كار ندارند، بلكه اين ديگرانند كه خودشان را به خوشبختي اين مردمان نزديك مي كنند. و حالا اين سوال رخ مي نمايد كه اينها خودشان كيستند؟ برايم عجيب است كساني حدود دو قرن پيش از يك طرف ديگر دنيا به طرف ديگر دنيا مي روند، آنجا را سرزمين خودشان مي كنند و در نهايت به ساكنان اصلي آن مكان مي گويند: Aboriginal. يعني خودشان كه به اين مكان مهاجرت كرده اند Original هستند و ساكنان اصلي، Aboriginal.
از اينها كه بگذريم، در اين سفر همسفران خوبي داشتم، هوا در نهايت لطافت بود و در كل سفر نوازشمان كرد. در يك كلام، روزهاي خوبي را گذرانديم و اين مهم است.