كلا يك روز و نيم در دهلي و چند ساعت در آگرا بوديم. گزارش مختصري از سفر به اين شهرها تقديم ميكنم:
نام اين مكان، Red Fort است و به دستور «شاه جهان» ساخته شد. اين قلعهي باشكوه و بزرگ در پايتخت جديد آن زمان او، «شاه جهان آباد» و به عنوان نماد قدرت امپراطوري وي (امپراطوري مغول) بنا شد. بعدتر اين قلعه توسط انگليسيها در سال ۱۸۵۸ اشغال شد و تا سال ۱۹۴۷ تحت تسلط آنان بود. بعد از آن، از اشغال انگليسيها بيرون آمد و محل استقرار ارتش هند شد. حالا به عنوان يك شاهكار معماري زير نظر وزارت فرهنگ و گردشگري هند اداره ميشود.
اين بازار در داخل همان قلعه قرار دارد.
گردشگران قلعه
بخشهايي از قلعه
بخش ديگري از Red Fort
يك بخش ديگر
و بخشهاي ديگر
ديوار قلعه و خندق اطراف آن. حتما ميتوانيد حدس بزنيد چرا نام اين قلعه Red Fort است.
دهلي يك مسجد جامع دارد كه در نزديكي Red Fort است و راهش اينطوري است. كمي جلوتر و در نزديكي در مسجد جامع، يك تابلو ديدم كه نشان ميداد مقبرهي «مولانا ابوالكلام آزاد» است. او اولين كسي بود كه نظريهاي را مطرح كرد و گفت كوروش، همان ذوالقرنين است.
وقتي به مسجد جامع رسيديم كه هوا تاريك و مسجد در حال بسته شدن بود. ديگر هم وقت نكرديم به آن سمت برويم. اين عكس ورودي مسجد جامع را نشان ميدهد.
سلمانيهاي اينطوري (در هواي آزاد) در هند زيادند. در افغانستان هم نمونهي اين سلمانيها را ديدهام.
در پسزمينهي اين عكس، قلعهي آگرا يا همان Red Fort آگرا را ميبينيد. به داخل اين قلعه نرفتيم كه سه دليل داشت. ۱- كمبود وقت ۲- شبيه اين قلعه را در دهلي ديده بوديم. ۳- گران بودن ورودي. درواقع يكي از گلههايي كه ميتوان به هند گرفت، گران بودن ورودي سايتهاي تاريخي است. براي ورود به اين قلعه بايد حدود ۵۰۰۰ تومان و براي ورود به تاج محل بايد حدود ۱۵۰۰۰ تومان پرداخت كنيم. ديگر اينكه غيرهنديها بايد ۳۵ برابر هنديها وروديه پرداخت كنند كه اين موضوع اصلا خوشايند نيست و من متوجه شدم كه اروپاييها هم از اين مساله حسابي گله داشتند. ما هم در ايران در برخي از سايتها از اين كارها ميكنيم و من هميشه با اين موضوع مخالف بودهام. اين كار به نظر خيليها مغاير با حقوق بشر است. به غير از اينها، در اين عكس يك موضوع جالب وجود دارد و آن استفاده از سلول خورشيدي براي يخچالي است كه فروشنده در آن نوشيدنيهاي خنك نگه ميدارد.
وقتي اتوبوسها در پاركينگ تاج محل شما را پياده كردند، بهتر است از يكي از اين ميانبُرها به سمت تاج محل برويد.
اين عكس پيشدرآمدي است براي ديدار از عكس بعدي كه…
……….
………..
……….
………..
………..
… كه همه برايش سر و دست ميشكنند. يادتان باشد صف ورود به تاج محل شلوغ است، بهخصوص اگر روز تعطيل باشد.
بدون شرح
اين دروازهي غربي ورود به تاج محل است.
يكي از بناهاي محوطهي تاج محل
صف ورود به داخل بنا و ديدار از مقبرهها
از زواياي ديگري هم ميتوان از تاج محل عكس گرفت.
پشت بناي تاج محل ميتوان چنين صحنهاي را تماشا كرد.
در مسير آگرا به دهلي، اين عكس را در يك معبد كوچك گرفتم.
ورودي يك معبد كريشنا در مسير آگرا به دهلي
Indian Tea يا همان شيرچاي مينوشند.
در دهلي به معبد سيكها رفتم. براي ورود بايد موهايم را ميپوشاندم.
سيكها هميشه شمشير (خنجر) به همراه دارند. اينها تنها فرقهاي هستند كه ميتوانند خنجر حمل كنند. تا جايي كه شنيدهام حتي ميتوانند خنجرشان را داخل هواپيما هم ببرند.
يك سيك در معبد
در حال بستن كلاه بر سرش است. وقتي كه هنوز موهايش پيدا بود اجازه نداد عكس بگيرم.
بدون شرح
در اين محل «مهاتما» را سوزاندند.
بدون شرح
Gate of India در دهلي
پارلمان
كاخ رياست جمهوري
Gate of India در آن دوردست پيداست.
در اين تصوير بخشي از ورودي مكاني به نام safdar jang’s tomb را ميبينيد. اين بنا در سال ۱۷۵۳ تا ۱۷۵۴ توسط نواب شجاعالدوله به مناسبت يادبودي براي پدرش، ميرزا ابوالمنصور خان ساخته شد.
همان بنا
شعرهايي به خط و زبان فارسي بر در و ديوار بسياري از بناهاي دهلي و ديگر شهرهاي هند ديده ميشود.
سرزمين ۷۲ ملت كه ميگويند همين است. هر فرقه و مذهب و ديني براي خودش در هند دفتر و دستك و ساختمان و هواخواه دارد. جالب اينكه مسلمانان به معبد هندوها و هندوها به معبد سيكها و سيكها به معبد بهاييها و … ميروند و هيچ كسي جلوي كسي را نميگيرد. واقعا هند سرزمين ليبرالي است. اينكه در تصوير ميبينيد و به نام معبد لوتوس (نيلوفر) شهرت دارد، محل نيايش بهاييهاست. خيلي از مسوولين اينجا فارسي حرف ميزنند. در داخل اين بنا هيچ چيزي جز صندلي براي نشستن وجود ندارد و عكس گرفتن مجاز نيست.
معبد لوتوس از نمايي ديگر
دوستاني كه به هند رفتهاند از مكانهاي مشهور دهلي گفتهاند، اما فكر ميكنم كمتر كسي به محلهاي كه مقبرهي يكي از عرفاي معروف به نام «سيد نظامالدين» در آن قرار دارد، رفته گزارشي نوشته باشد. اين عكس و چند عكس بعدي را از اين محل گرفتهام.
بدون شرح
بدون شرح
مردم مسلمان به اين مكان ميآيند، نماز مي خوانند، نيايش ميكنند، قوٌالي ميشنوند و …
بدون شرح
قوٌالي
چادر سياه ندارند، اما مسلمانند و در اطراف مزار سيد نظامالدين نشستهاند و نيايش ميكنند. زنان حق ورود به داخل ساختمان مقبره را ندارند.
همان توضيح بالا
خط و زبان فارسي در محل مقبرهي سيد نظامالدين
همان توضيح بالا
بدون شرح
اين مردان در مسجدي كه در محوطهي سيد نظامالدين قرار دارد نشستهاند، چاي مينوشند و ذكر ميگويند. آن چيزهايي كه جلويشان قرار دارد، هستههاي خرما و براي شمردن تعداد ذكرهاست.
مقبرهي سيد نظامالدين
اين استاد باد ميزند، پول ميگيرد.
دو چهرهي كاملا متقاوت. يعني وقتي داشتم از اين جلويي عكس ميگرفتم، زندگي ميكرد و خيلي خوشحال بود. فكر كنم حدود ۲۰ عكس از او گرفتم تا خوشحالياش را حس كنم.
بياييد، اين هم يك عكس ديگر
بهترين مجموعهي تاريخي موجود در دهلي، مجموعه بناهاي محوطهي مقبرهي همايون است. محوطهي بزرگي است كه ديدار از آن حداقل دو ساعت وقت ميطلبد. اينجا كه اين عكس را گرفتهام، در محوطهي مقبرهي همايون ولي يك ساختمان مقبرهاي ديگر به نام Isa Khan Tomb است.
Isa Khan Tomb
Isa Khan Tomb
مقبرهي همايون. اين ساحتمان با كمي اختلاف جزيي، شبيه تاج محل ولي رنگش متفاوت است.
همان توضيح قبلي
ساختمان مقبرهي همايون
مقبرهي همايون
پشت آن ساختماني كه ميبينيد و حدود ۱۰۰ متر دورتر از جايي كه اين عكس را گرفتهام، گاندي ترور شد. امروز يكشنبه بود و اينجا بسته. ولي روزهاي ديگر ميتوان داخل شد و از محل بازديد كرد.
آن جشنوارهاي كه در بمبئي در دوشب متوالي عكسهايش را گرفتم و نشانتان دادم، يادتان هست؟ در دهلي هم مردم شهر جمع شدهاند تا مراسم آخرين شب را اجرا كنند. برخي از اين مردم به ما كمك كردند كه بهمان خوش بگذرد، ولي بعضيهايشان را هم ديدم كه با نامردي به تمام بدن يك دختر خارجي كه در ميان آنها گير كرده بود، دستدرازي كردند.
امشب (يا حداقل در دهلي) از رقص و آواز خبري نبود. فقط مردم جمع شدند و آن سه عروسك غولپيكر (به انتهاي تصوير دقت كنيد) را كه نماد نيروهاي اهريمني و به عبارتي شيطان هستند را آتش بزنند (بتركانند). به ما گفتند كه براي ساختن هر يك از آن عروسكها (اگر بشود اسمشان را عروسك گذاشت)، سه نفر، ۲۰ روز تمام زحمت كشيدند و همهاشان را در عرض ۲ دقيقه نابود كردند.
لحظهي شروع تركاندن
از لحاظ اسطورهاي، اينها دشمنان «رام» هستند و در اين شب توسط رام كشته ميشوند. تازه متوجه شدم كه فستيوالها در هر شهر هند به نام خدايان و الهههاي متفاوت و با داستانهاي متنوع برگزار ميشود.
اين لحظه را در ذهنتان نگه داريد و به عكس بعد نگاه كنيد.
مربوط به عكس بالا
و حالا هر سه شيطان سوزانده شدهاند. باورتان نميشود، آنقدر مواد منفجره در داخل اين عروسكها جاي داده بودند كه براي چند دقيقه همهي اطراف از صداي مهيب انفجار پر شده بود.
و در نهايت از آن شياطين، فقط اين حلقهي دود باقي ماند.
هنوز دو روز ديگر در هند خواهم ماند، اما دوست دارم در اين دو روز به اين چهل روز از عمرم كه در هند سپري شد بينديشم و…
بگذاريد اين حلقهي دود، آخرين سكانس سفرم به هند باشد.