با خودم ميگويم پاريس كه نياز به معرفي و مقدمه ندارد. آن را با موزه مشهورش ميشناسيم و حتي خيلي ها آن را با موزه اورساي ميشناسند. پاريس به خيلي چيزها مي بالد، به خاكسپاري دو ميليون نفري ويكتور هوگو، به داشتن پل هاي عاشقانه بر رودخانه سن، به گورستان نامي اش، به باغهاي زيبايش و حتي به عطرهاي روح افزايش. بناي پانتئون آن مدفن نامهايي است كه در كل يك شهر چند نفر از آنها را مي توان يافت. با اينكه زشتي هايي مثل كارتن خوابي، كثيفي و شلوغي در آن به چشم ميخورد ولي پاريس را دوست داشتيم و آرزوي ديدن دوباره اش را خواهيم داشت. همين ميشود مقدمه، تعدادي از عكسهايي را كه در اقامت پنج روزه در سفر شهريور ماه به پاريس گرفته ايم به آن اضافه و مطلب را منتشر ميكنم تا دوستانم را همراه كنم در سفري تصويري به مقصد اول گردشگري دنيا.
تا دلتان بخواهد ميتوان عكسهاي متفاوت از ايفل ثبت كرد
مثلا اين عكس را در كنار جتهاي آبي كه در 10 دقيقه پاياني هر ساعت، آب را 50 متر پرتاب ميكند گرفتيم
اين صحنه زيبا حاصل كار همان جتهاي آبي است
و اما كليساي نوتردام كه از اين زاويه كمتر ديده بوديم
داخل كليساي نوتردام را كه اصلا نديده بوديم!!
بيشتر مواقع هوا سرد و ابري بود و نبايد يك لحظه آفتابي را براي عكاسي از دست ميداديم
پيراميد مشهور كه ديگر نيازي به شرح ندارد
ورودي موزه لوور از داخل همين پيراميد است (جدار سمت چپ در همين عكس)
Hotel Invalides اين روزها موزه جنگ است و مدفن ناپلئون زير گنبد زرد رنگ آن
داخل محوطه Hotel Invalides
آب نماي ميدان Concorde كه گيوتين مشهور اعدام در دو قرن پيش در مركز اين ميدان نصب شده بود
خيابان شانزه ليزه و طاق نصرت پيروزي در انتهاي آن را ديگر همه ميشناسند
به دليل ديد زيبايي كه كليساي Sacre Couer به شهر دارد مردم پله نشيني را انتخاب كرده اند
La Defense را بخش مدرن پاريس ميگويند كه 43 برج تجاري بالاي 25 طبقه در آن واقع است
La Defense را دوست داشتيم نه فقط به دليل زيبايي اش بلكه به دليل ممانعتش از برج سازي در مركز شهر
براي ما رود سن و غروب دو واژه جدايي ناپذير در پاريس بودند