با توجه به آمار بالاي گردشگران ورودي به اروپا و همچنين خيل مهاجريني كه بدون درآمد و شغل مشخصي مجبور به زندگي در اين كشورها هستند، روشهاي متنوعي براي كلاهبرداري و سرقت ابداع شده! كه در سفرنامه برخي از دوستان وبلاگ نويس، شرح كار چند تايي از اين كلاهبرداري ها نوشته شده. براي كساني كه برنامه سفر به خارج از كشور و بويژه شهرهاي پر جمعيت و توريستي اروپا رو دارند، خوندن اين موردي كه شخصا ما تو پاريس تجربه كرديم، خالي از لطف نخواهد بود:
ظهر روزي كه برنامه بازديد از موزه لوور رو داشتيم به باغ Tuileries در نزديكي لوور رسيديم. باغي كه مانند ساير باغهاي پاريس، زيبا و آرامش بخش بود و افراد زيادي با گذاشتن صندلي در كنار استخرهاي باغ در حال رلكسيشن بودند!
من هم يكي از صندلي هاي خالي رو انتخاب كردم و نشستم. همسرم كمي از من دور شد تا عكسهايي از فضاي سبز باغ ثبت كنه. پس از چند دقيقه كه برگشت اين قضايا رو تعريف كرد:
در گوشه خلوت باغ كه مشغول عكاسي بودم جواني از كنارم رد شد و به محض اينكه نگاهم بهش افتاد، خم شد و چيزي از زمين برداشت. در پاريسي كه مردم به ندرت انگليسي حرف ميزنند، به طرف من آمد و به انگليسي گفت: "خداي من! حلقه طلا، كدوم بيچاره اي اين رو گم كرده؟" در حالي كه من مبهوت اين اتفاق بودم نوشته داخل حلقه رو كه 24 عيار بودن طلا رو نشان ميداد به رخم كشيد. بعد گفت: "امروز شانس با يكي از ما دو نفره رفيق" و بلافاصله انگشتم را داخل حلقه كرد و گفت: "اين شانس توست" و سريع از من دور شد. من كه مجبور بودم اين قضيه رو در آن واحد پردازش كنم، فورا حلقه رو از دستم بيرون كردم و روي راه پله باغ گذاشتم. هنوز چند قدم دور نشده بودم كه يارو برگشت و حلقه رو دوباره به من داد گفت: "تو كه اين همه خوش شانسي 50 يورو به من بدبخت كه نه غذا دارم نه محل خواب كمك كن" حالا كه ديگه همه چي رو شده بود و مطمئن شده بودم كه حلقه تقلبي از قبل تو دستش بوده، جواب دادم: "بيا با همين حلقه هم غذا بخر و هم جاي خواب پيدا كن"
اين مورد و خيلي از اتفاقهاي مشابه در كمتر از يك دقيقه رخ ميده و نياز داره كه خيلي از موارد رو بسنجيم:
- چرا تو پاريس يا برلين كه مردم به غير از زبان خودشون هيچ زباني رو قبول نميكنن، يك نفر مسلط به زبان انگليسي كه توريست نيست به من مراجعه ميكنه؟
- اينطور اتفاقها بيشتر تو جاهاي خلوت رخ ميده. مثلا در زير برج ايفل كه گشت دائمي پليس وجود داره چنين مسائلي كمتر ديده ميشه.
در اين سفر حتي در شهري مثل زوريخ كه بالاترين استانداردهاي زندگي رو يدك ميكشه، عدم وجود امنيت رو حس كرديم و در شهرهايي با مهاجرين كمتر، مثل فرايبورگ در آلمان و لوسرن در سوئيس به چنين موردي برخورد نكرديم.
در گوشه خلوت باغ Tuileries پاريس، ما صحنه ها رو شكار ميكرديم، كلاهبردارها ما رو!